عمرو لیث صفاری
«265 - 289 ق / 879 - 902 م»
جانشینی عمرو لیث صفاری
عمرو، برادر یعقوب که در آخرین سفر از وی رنجشی به دل گرفته بود، با ترک برادر به سیستان بازگشت. ولی هنگامی که یعقوب در جندی شاپور، در بستر بیماری افتاد، عمرو پوزش خواهانه به نزد برادر بازگشت.
یعقوب که از آزردگی عمرو، اندوهگین و اندیشمند بود، از این اقدام خشنود شد و او را مورد مهر و نوازش فراوان قرار داد.
عمرو تا هنگام مرگ برادر، مراقت از وی را بر عهده گرفت. یعقوب نیز او را به جانشینی خود برگزید و به یاران خویش توصیه نمود که از وی پیروی کنند.
ولی با این وجود، علی برادر کوچکتر عمرو، به وی تمکین نکرد و چون عمرو به تازگی از سیستان مراجعت کرده بود و مدتها در میان لشکریان حضور نداشت، بیشتر افراد یعقوب پیرامون علی گرد آمدند. اما عمرو در اندک مدتی، توانست به یاری تدبیر و شایستگیهای شخصیاش، افراد سپاه را با خویش همدل کند و به این ترتیب مورد پذیرش آنان قرار گرفت.
عمرو اهداف یعقوب را دنبال نکرد
ولی در این میان عمرو بن لیث، نتوانست نقشههای رویارویی برادرش یعقوب را با خلیفه و براندازی
خلافت، دنبال کند زیرا همت نستوه و جسارت بی مانند یعقوب را نداشت و همچنین سپاه شکست خوردهاش را هم برای از سر گیری منازعات آماده نمیدید.
از این رو از روی مصلحت و برای آن که لشکر خود را در خطر تعقیب و تفرقه نیندازد، نسبت به خلیفه اظهار اطاعت نمود. در این میان خلیفه که از تهدید یعقوب که شدیدا سر سخت بود ، رهایی یافته بود و همچنین در آن ایام هنوز در نواحی
بصره و آبادان درگیر قیام صاحب الزنج بود، چارهای جز آن که حکمرانی عمرو را در فارس، خراسان و سیستان به رسمیت بشناسد، نداشت.
از سوی دیگر، عمرو نیز از جانب خلیفه ایمن نبود، اما برای تأمین مخارج لشکر کشیها پرداخت مال به سپاه خویش ناچار بود تا با خلیفه از در سازش درآید و با اظهار اطاعت نسبت به وی، موضع لشکر سیستان را در آن نواحی حفظ و تحکیم نماید.
تنشهای میان عمرو و خلیفه
تنش بر سر امارت خراسان
عمرو بن لیث به رغم طاعتی که نسبت به خلیفه ابراز میداشت، در باطن کینه و نفرت یعقوب را نسبت به دستگاه خلیفه همچنان نگه داشته بود.
وی از همان آغاز مصالحه با خلیفه، کوشیده بود تا تمام آن چه را که یعقوب با قدرت شمشیر از قلمرو خلیفه، جدا کرده بود، به هر قیمتی برای خود حفظ کند و استقلالی را که یعقوب برای سیستان و خراسان به دست آورده بود، از دست ندهد.
از طرفی دیگر خلیفه نیز سازش و استمالتی که در حق او روا کرد، ظاهری بود و میخواست تا با منصرف کردن او از تهدید
بغداد، به برادر خود، موفق، فرصت بیشتری برای دفع صاحب الزنج بدهد.
از این رو به مجرد آن که کار صاحب الزنج به سعی «موفق» خاتمه یافت «270 ق / 883 م» خلیفه، عمرو را از فرمانروایی خراسان معزول و او را طرد کرد، به این ترتیب حکومت آن ولایت را مجدداً به محمد بن طاهر والی مخلوع که در این ایام در
بغداد میزیست، واگذار کرد «271 ق / 884 م».
محمد بن طاهر به خراسان نیامد، اما نایب او، رافع بن هرثمه، چندی بعد در خراسان یاغی شد و به
علویان طبرستان که از دشمنان بزرگ
خلافت عباسی بود، پیوست.
عمرو لیث که به دنبال خلع شدن از حکومت
خراسان ، ولایت فارس را هم از دست داده بود «274 ق / 887 م» چون در سیستان میزیست با غلبه بر رافع بن هرثمه و دفع فتنه او در خراسان و ری «279 ق / 893 م»، خرسندی خلیفه را به دست آورد.
بعدها هم سر رافع را برای خلیفه -
معتضد - به بغداد فرستاد. به این ترتیب با دفع و قتل رافع، خلیفه که از دغدغه توسعه قدرت علویان، خواب آرام نداشت، آسوده خاطر شد و امارت خراسان و فارس را به عمرو لیث پاداش داد.
تنش بر سر ولایت ماوراءالنهر
در مقابل این خدمت که عمرو از اهمیت آن در نزد خلیفه به خوبی آگاه بود، از خلیفه درخواست کرد تا ولایت ماوراءالنهر که در گذشته تحت حکم طاهریان بود، بدو واگذار کند.
معتضد که هرگز اعتماد و وفاداری
صفاریان را باور نداشت، با او از در نیرنگ و فریب درآمد.
به این ترتیب فرمان آن ولایت را برای عمرو فرستاد، اما در مقابل به فرمانروای
ماوراء النهر - اسمعیل بن احمد سامانی - پیغام فرستاد که آن فرمان لازم الاجراء نیست و وی باید در مقابل عمرو مقاومت نماید.
از این رو، چون عمرو برای تصرف ماوراء النهر لشکر به نواحی
جیحون برد، اسمعیل با او در صدد مقابله برآمد و بالاخره از نخستین برخورد که بین دو سپاه روی داد، عمرو به دست سپاه ماوراء الانهر به اسارت افتاد و سپاه او منهزم شد «ربیع الاول 287 ق / آوریل 900».
حکومت خراسان هم هدیه ارزندهای بود که در این پیروزی به امیر ماوراء النهر رسید. امیر سامانی، عمرو را به بغداد نزد خلیفه فرستاد. خلیفه نیز که همواره از آزادی او بیمناک بود، او را به زندان انداخت تا در همانجا به سال 289 ق / 902 م، وفایت یافت و یا به قولی به دستور خلیفه به قتل رسید.