علم و عقل جانشين وحی و نبوت
|
|
همیشه رابطه ای میان هدایت غریزی و الهامی و هدایت عقلی و عقلانی موجود است. به هر اندازه ای که موجود زنده از لحاظ رشد و بلوغ علمی و عقلانی ضعیف است خداوند از طریق الهامات فطری و غریزی او را هدایت می کند و به هر اندازه ای که در این ناحیه نیرو و قدرت پیدا می کند در آن ناحیه ضعیف می شود زیرا نیازش سلب می گردد.
در حیوانات، هر اندازه ای که حیوان پست تر است یعنی شعور حسی و وهمی و خیالی در او کمتر است الهامات غریزی او بیشتر است.
پیغمبرانی که در ادوار گذشته بوده اند، در ادواری بوده اند که :
عقل و علم بشر قادر نبوده است که مبلغ شریعت باشد، یعنی واقعاً چند هزار سال پیش قدرت به اینجا نرسیده بود که عده ای بیایند و دور هم جمع شوند و بنشینند و در مسائل مربوط به شریعت خودشان فکر کنند و تجزیه و تحلیل و اجتهاد نمایند و بروند دنبال پیدا کردن آن.
بشر وحشی بود و به حیوانات پست نزدیک تر بود همان طور که اصل قانون کلی شریعتش را باید از طریق وحی به او الهام و تعلیم کنند دستگاه تبلیغاتی او هم باید از طریق وحی اداره شود.
عقل و علم در آن زمان قادر به انجام این کار نبود. همین قدر که بشر می رسد به آن مقام و مرتبه ای که واقعاً مصداق علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم
می شود، تاریخ خودش را می تواند ضبط کند، می تواند وارث تاریخ گذشته خودش باشد، می تواند کتاب آسمانی که به دستش می دهند حفظ کنند.
دیگر نیازی به انبیاء برای تبلیغ آن شریعت وجود ندارد.
نبودن انبیاء خود دلیل تکامل بشریت است یعنی علم و عالم فقیه و متفقه، حکیم و فیلسوف جانشین انبیاء که کارشان تبلیغ شرایع دیگران بود می شود.
شما می بینید هر یک از پیغمبران گذشته با هر کتابی در هر زمانی که آمد کتابش از میان رفت. بشر چون بالغ و رشید نبود نتوانست کتاب آسمانی خود را حفظ کند. تنها در زمان ظهور خاتم الانبیاء بود که بشر رسید به این مرحله که می توانست ارث دوره گذشته خودش را برای دوره ی آینده حفظ کند. کتاب آسمانی خودش را حفظ کرد.
__قرآن همان قرآنی است که پیغمبر نازل شده. دوره به دوره علما پیدا شدند و به انحاء مختلف در حفظ ظاهر و معنی آن کوشیدند.
این نمونه رشد بشریت است.__
تعداد بازدید ها: 8014