عده ای بیان می کنند که
علامه طباطبایی علاوه بر تاکید خاص بر نقش
فلسفه و استدلالات عقلانى در تفسیر وحى ، روش عقلى را نیز در زمینه فهم
وحى ترجیح مىدهند. در حالی که علامه طباطبایی در چند مورد شیوه تفسیرى خود را اینگونه بیان کردهاند:
- در رساله الانسان بعد الدنیا، شیوه تفسیرى خود را آیه به آیه (قرآن به قرآن) معرفى کرده و پس از توضیحى اندک درباره آن، اعتراف مىکنند که مفسران گذشته به این شیوه توجهى نداشته و به این سبب، میراثى در این زمینه براى ما به جاى نگذاردهاند و کسى که در پى آن باشد مانند رزمندهاى است که بی سلاح به میدان مبارزه مىرود .در کتاب قرآن در اسلام نوشتهاند: «تفسیر واقعى قرآن تفسیرى است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست مىآید.» ایشان معتقد است که تفسیر با مقدمات علمى و غیر علمى قابل اعتماد نیست و در حقیقت، از قبیل تفسیر به راى است، مگر در جایى که با تفسیر قرآن به قرآن توافق کند.
- در کتاب شیعه در اسلام آمده است: «... در درک معانى آنها، روش اهلبیت را باید اتخاذ نمود و هر آیه قرآنى را با آیات دیگر قرآنى توضیح داده و تفسیر کرد، نه به راى و نظر خود...» سپس مثالى ساده براى این روش بیان کردهاند: «خداى تعالى در قصه عذاب قوم لوط ، در جایى مىفرماید: "بر ایشان باران بد بارانیدیم" (شعراء:127) و در جاى دیگر، این کلمه را به کلمهاى دیگر تبدیل کرده،مىفرماید: "بر ایشان سنگ بارانیدیم" (حجر: 74) و از انضمام آیه دوم به آیه اول، روشن مىشود که مراد از باران بد، سنگهاى آسمانى است.» و در پایان افزودهاند: «کسى که با نظر کنجکاوى در احادیث اهلبیت و در روایاتى که از مفسرین صحابه و تابعین در دست است، رسیدگى نماید، تردید نمىکند که روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش ائمه اهلبیت، مىباشد.»
- ودر مقدمه تفسیرالمیزان، به شیوه بحث فلسفى براى کشف مدلولهاى آیههاى قرآن اشاره مىکنند و آن را مورد رضایت و پسند قرآن نمىدانند، سپس فرمودهاند: «طریق مستقیم و راه هموارى که معلمان قرآن، در تفسیر قرآن پیمودهاند آن است که از خود قرآن کمک بگیریم.» در جاى دیگرى از همین مقدمه، فرمودهاند: «پژوهشگرى که در این کتاب جستوجو مىکند موردى نخواهد یافت که با کمک دلیلى نظرى، عقلى یا فرضیهاى علمى، آیهاى تفسیر شده باشد.»
با نگاهى گذرا به آنچه یاد شد، روشن مىشود که مرحوم علامه به هیچ روى، تاکیدى ویژه بر نقش فلسفه و استدلالات عقلانى در تفسیر وحى ندارد، چه رسد به اینکه این شیوه را بر دیگر شیوهها ترجیح دهد. در مقام
علم نیز مرحوم علامه به روش تفسیرى قرآن به قرآن تا جایى که امکان داشته پاى بند بودهاند و البته جاى پژوهش و بررسى باقى است. براى بررسى نظریه علامه، درباره «
صراط مستقیم» باید به بحث تفسیرى ایشان در جلد اول المیزان مراجعه نمود تا روشن شود که وى در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» (حمد:6)، از دهها آیه دیگر (قریب 40 آیه) کمک گرفتهاند.
- عده ای بحثهاى مرحوم علامه در اهمیت فکر و نقش آن در زندگى آدمى و ستایش علم منطق و پاسخ به شبهههایى را که درباره آن مطرح گردیده، به حساب نقش فلسفه و منطق در تفسیر وحى گذارده اند و این اجتهادى است در برابر بیانهاى روشنى که علامه، در آن ساحت، تفسیر قرآن را از استدلالهاى فلسفى مبرا مىداند و فیلسوفان را از تطبیق آیههاى قرآنى بر دادههاى فلسفى بر حذر مىدارد، همانگونه که محدثان و عارفان را از یکسونگرى و تحمیل نظریه ویژه خود بر قرآن باز مىدارد. واگر این جمله «فلسفه علمى است که ما را در درک عمیق وحى یارى مىدهد» از مرحوم علامه باشد بدان معناست که سر و کار داشتن با برهانهاى فلسفى ورزیدگى فکرى براى فرد به همراه دارد و زمینه فهم دقیق و عمیق را از مسیر صحیح به ارمغان مىآورد .
منابع
- سید محمد حسین طباطبائى، رسائل التوحیدیه، ص203
- همو، قرآن در اسلام، ص 61
- همو، شیعه در اسلام، ص 80 و 81
- همو، المیزان، ج 1، ص 12
- مقدمه تفسیر المیزان