ضرار بن ضمره از شیعیان
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
ابن ابی الحدید نقل می کند:
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام در ملاقاتی که بین
معاویه و ضرار رخ داد، معاویه به ضرار گفت: علی را برای من توصیف کن. ضرار از او خواست که او را معذور بدارد! معاویه نپذیرفت!
ضرار گفت: از علی چه بگویم؟ به خدا قسم او مردی قوی بود که تا آینده های دور را می دید، علم و دانش از اطراف او سرازیر و حکمت از جوانب او ریزش داشت، دارای معاشرتی نیکو و مصاحبتی سهل و آسان بود، غذای او خشن ( غیر لذیذ ) و لباس او ارزان قیمت، اشکی ریزان و تفکری طولانی داشت.
در میان ما مانند یکی از ما بود، هرگاه از او درخواستی داشتیم اجابت می نمود و اگر سکوت می کردیم ابتدا به سخن می فرمود و در عین حالی که به ما خیلی نزدیک بود، لیکن هیبتی عظیم از او در دل داشتیم و به علت عظمت او نمی توانستیم ابتدا به سخن نمائیم.
مساکین را دوست داشت و اهل دین را به خود نزدیک می نمود و گواهی می دهم که او را در بعضی مواقع عبادت دیدم در حالیکه شب پرده سیاه خود را بر همه جا گسترده بود و او در محراب عبادتش ایستاده، محاسن خود را به دست گرفته و مانند مار گزیده به خود می پیچید و حزن آلود می گریست و می گفت: « ای دنیا، ای دنیا از من دور شو! آیا متعرض من می شوی؟ یا به سوی من اشتیاق داری؟ نه زمان، زمان تو نیست، هیهات ( من از تو خیلی دورم ) برو و دیگری را بفریب! من نیازی به تو ندارم قطعا من تو را سه طلاقه نموده ام که رجوعی در آن نیست!!!
زندگی تو کوتاه و اهمیت تو کم و آرزوی تو پست و ناچیز است!! آه از کمی زاد و توشه و طول راه و دوری سفر و عظمت و اهمیت محلی که باید وارد شد!!»
مروج الذهب نقل می کند: که ضرار روزی بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت: حزن و غم تو بر علی چگونه است؟ ضرار گفت: مانند کسی که فرزندش را در آغوشش سر بریده باشند! پس اشک او قطع نمی شود و حزن و غم او کاسته نمی گردد.
منابع:
قاموس الرجال ج 5 ص 538 به نقل از نهج البلاغه ابن ابی الحدید 18/225 و مروج الذهب 2/222