پس از آنکه یاران
پیامبر در
حدیبیه با پیامبر
بیعت کردند ( که به
بیعت رضوان معروف است )، تکلیف مسلمانان روشن شد زیرا
قریش یا با زیارت آنها از خانه خدا موافقت میکرد یا مخالفت؛ که در صورت دوم درگیری میان دو گروه حتمی بود.
عثمان بن عفان که آخرین نماینده اعزامی پیامبر به مکه بود برگشت و پیام قریش را رساند و اظهار داشت:
مشکل قریش سوگندی است که یاد کردهاند که نگذارند شما و یارانتان با زور وارد مکّه شوید.
در همین هنگام
سهیل بن عمرو نیز از سوی قریش برای مذاکره به حضور پیامبر رسید. پیامبر پس از کمی گفتگو،
علی علیه السلام را فرا خواند و دستور داد
که
پیمان صلح را این گونه بنوسید:
« بسم الله الرحمن الرحیم.»
سهیل در همان ابتدای نامه مخالفت کرد؛ و قرار بر این شد که بنویسند:« باسمک اللهم» و نیز وقتی علی علیه السلام به دستور پیامبر نوشت:
این پیمانی است که محمّد رسول الله با سهیل، نماینده قریش، بست.
سهیل گفت: ما اگر رسالت تو را قبول داشتیم که با تو جنگ نمیکردیم.
پیامبر به علی علیه السلام فرمود: کلمه رسول الله را پاک کن.
علی علیه السلام عرض کرد: من قدرت چنین جسارتی را ندارم.
پیامبر از علی خواست که انگشت او را روی همان نقطه بگذارد تا شخصاً آن را پاک کند.
تعهدات صلح حدیبیه
به
مدت ده سال دست از جنگ بردارند تا امنیت در نقاط عربستان مستقر شود و اگر هر فردی از قریش از مکه گریخت و به مسلمانان پیوست باید او را به سوی قریش بازگردانند، ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت، قریش موظف به بازگرداندن او نیست.
مسلمانان و قریش آزادند که با هر قبیلهای که خواستند پیمان ببندند
محمد و یارانش امسال به مدینه باز میگردند ولی در سالهای آینده میتوانند به زیارت خانه خدا بیایند به شرط این که:
سه روز بیشتر در مکه نمانند
سلاحی جز شمشیر همراه نداشته باشند
مسلمانان مقیم مکه میتوانند شعائر مذهبی خود را آزادانه به جا بیاورند و قریش حق مزاحمت ندارد.
اموال دو طرف برای همدیگر محترم است و مال و جان مسلمانانی که از مدینه وارد مکه میشوند در امنیت خواهد بود.
این پیمان در دو نسخه تنظیم شد و گروهی از شخصیتهای قریش و اسلام به آن گواهی دادند. یک نسخه از آن به
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تقدیم شد و نسخه دیگر را به
سهیل بن عمرو دادند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این صلح، در همان جا
قربانی کرد و سر تراشید و مسلمانان نیز چنین کردند و از
احرام خارج شدند و راه مدینه را در پیش گرفتند.
منابع:
- سیره ابن هشام، ج3، ص331
- مغازی واقدی، ج2، ص610
مراجعه شود به: