شاه منصور مظفر
«795 790 ق/ 1393 1388م»
شاه منصور، فرزند شرفالدین مظفر و برادر زاده شاه شجاع بود. تاریخ نویسان، ولادت او را 745 یا 746ق/ 1345 یا 1346م نوشتهاند. شاه منصور پیش از آن که به جای زینالعابدین بر تخت فرمانروایی مظفریان بنشیند، امارت
شوشتر را داشت. پس از تهاجم امیر تیمور، شاه منصور به شیراز آمد و شاه یحیی را بیرون کرد و خود بر تخت نشست 790 ق/ 1388 م. آنگاه طی نبردی با زینالعابدین که شاه یحیی و گروهی از شاهزادگان
آل مظفر را نیز به کمک خوانده بود، شکست داد و بر بخش وسیعی از قلمرو مظفریان استیلا یافت. پس از آن به کرمان رفت و عموی خود
عمادالدین احمد را پیام داد که تو و شاه یحیی دوستی خود را با تیمور بگسلید و پسران و سپاهیان خود را همراه من سازید تا به خراسان
روم و آنجا را از تجاوز امیر تیمور نگه دارم؛ اگر نه، آماده کارزار باشید. چون عمادالدین ، جنگ با تیمور را بیهوده میدانست. به شاه منصور اندرز داد که از این سودا بگذرد. اما شاه منصور توجهی نکرد و پس از آن که بخشی از ایالت کرمان را تسخیر کرد، به
یزد حمله برد. اما در طی محاصره شهر، یکی از سردارانش به نام گرگین خان به هلاکت رسید و وی دلسرد شده به رفسنجان رفت. شاه منصور همچنان در میان شهرهای کرمان، فارس، و
اصفهان در تاخت و تاز بود که خبر حرکت مجدد امیر تیمور از ماوراءالنهر را شنید. تیمور گورکان در روز شنبه 14 محرم 795 ق / 30 نوامبر 1392م از آب آمویه گذشت و در 24 صفر / 9 ژانویه همان سال به
مازندران رسید. شاه منصور نیز به اصفهان رفت و دژها و باروهای شهر را مستحکم کرد و گروهی از افراد سپاهش را مأمور حفاظت از کاشان نمود و از شاه یحیی یاری خواست، اما او همراهی نکرد.
شاه منصور شیراز را مرکز عملیات خود ساخت. لیکن در آنجا خوشگذرانی و کامرانی مشغول شد. چون امیر تیمور به شوشتر رسید، شاه منصور از شیراز گریخت و به فسا رفت، ولی بر اثر سرزنش مردم شیراز مجددا" به شهر بازگشت. تیمور در روز دوشنبه 10 جمادیالاول 795 ق/ 24 مارس 1393 م به دژ سفید که زینالعابدین در آنجا زندانی بود رسید و او را نیک بنواخت. منصور با دو هزار سوار آماده رزم با امیر تیمور شد. دژهای شهر را استوار و مردم را به پایداری تشویق کرد. اما در این هنگام یکی از امیران لشکرش به نام محمد بن زینالعابدین به وی خیانت کرد و به امیر تیمور پیوست. در نتیجه بیش از یک هزار تن سپاهی برای وی باقی نماند. شاه منصور دل بر مرگ نهاد و با رشادت و جانفشانی ، در حملات پیاپی، گروهی از سپاهیان امیر تیمور را به هلاکت رساند و آهنگ او کرد و شمشیری نیز بر کلاه خود امیر تیمور زد، اما چون لشکر تیمور بیشمار بود، در پایان کار با همه شجاعت و فداکاری شکست خورد و در گیر و دار نبرد جان باخت. سر او را بریده نزد امیر تیمور بردند. پس از آن امیر تیمور وارد شیراز شد و خزاین آل مظفر را تصاحب کرد. امیران آل مظفر همگی به خدمت او روی آوردند، شاه یحیی از یزد،
عمادالدین احمد و
سلطان غیاثالدین محمد فرزندش را از کرمان و گروهی دیگر از سایر شهرها. پس از چندی امیر تیمور از نفوذ آنها در ایالتهای فارس، کرمان و اصفهان هراسان شد و فرمان داد که امیرزاده عمر شیخ بهادر ، که از سوی او به فرمانروایی فارس گماشته شده بود، آنان را نابود کند. او نیز همه افراد آل مظفر را که در روستای ماهیار اصفهان بودند، از دم تیغ گذراند 11 رجب 795 ق / مه 1393 م() . گفتهاند که مادر شاه یحیی
مهد علیا شاه خاتون جنازه آنان را به یزد آورد و در مدرسه
خانقاه که خود بنیاد نهاده بود به خاک سپرده شدند.
چند تن از دودمان مظفریان، از جمله
سلطان زینالعابدین و
سلطان شبلی پسران شاه شجاع که هر دو نابینا بودند، از این کشتار رستند. آن دو به فرمان امیر تیمور به
سمرقند فرستاده شدند و تا سالها پس از این واقعه در قید حیات بود و سرانجام به مرگ طبیعی درگذشتند.