شاهى سیونى / شاه دوستى
«907 ق / 1502 م«
چیزى که تمام طوایف گوناگون قزلباش را، در زمان
شاه اسماعیل اول، به یکدیگر پیوسته و به صورت نیروى واحد درآورده بود، شاهى سیونى، یا دوستدارى شاه و فداکارى و جانفشانى در راه مقاصد مرشد کامل و صوفى اعظم، یعنى جهاد با کفار و ترویج مذهب شیعه اثنى عشرى، و تقویت و تحکیم سلطنت نوبنیاد صفوى بود.
صوفیان قزلباش، شاه اسماعیل را، با آنکه در آغاز کشور گشایى و سلطنت، سیزده سال بیش نداشت، مانند پدرش شیخ حیدر و نیاکان او، پیشواى مذهبى، یا به اصطلاح خود مرشد کامل مى دانستند، و پیروى از اوامر او را واجب و لازم و موجب اجر اخروى مى شمردند. تاجر ایتالیایى، که در آغاز کار شاه اسماعیل در ایران بوده است، درباره ارادت و ایمان و فداکارى
طوایف قزلباش به آن پادشاه مى نویسد: »متابعان این صوفى ]یعنى شاه اسماعیل[ خاصه لشکریانش، او را مانند خدایى ستایش مى کنند. برخى از ایشان بى سلاح به جنگ مى روند و معتقدند که مرشد کامل در میدان نبرد نگاهبان و مراقب ایشان است .... در سراسر خاک ایران نام خدا فراموش گشته و هر زمان نام اسماعیل بر زبانها جارى است .... / سفرنامه سیاهان ونیزى در ایران، نقل از تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ص 40».
شاه اسماعیل به نیروى مریدان قزلباشى خود، در اندک زمان سرزمین شروان را تا بندر باکو، با قسمتى از ارمنستان تصرف کرد، و در آذربایجان در 907 ق / 1502 م در
تبریز تاج شاهى بر سر گذاشت. نیروى ایمان کور به شاه اسماعیل و ارادت به خاندان صفوى، دیرى نپایید؛ در زمان جانشینان
شاه اسماعیل اول، با نفوذ و قدرتى که در ارکان حکومت پیدا کردند و جاه و جلال و ثروتى که از این راه به دست آوردند، کشمکشهایى را پدید آورد که در نهایت به سوءظن شدید شاه اسماعیل دوم، تحت قیومیت قرار گرفت محمد خدابنده در زیر سلطه سران قزلباش و انزجار
شاه عباس اول از برخى از این طوایف و در نهایت سرکوب همه آنها، از جمله پیامدهاى این شیوه سرسپردگى و جانسپارى بود.