هنگامی که ابوبکر به خلافت رسید، عمر به او گفت:«مردم بنده دنیا هستند و دنبال دنیا میگردند. از علی و خاندان او
خمس و
فیء و
فدک را بگیر.
وقتی شیعیانش چنین ببینند، او را رها میکنند و به تو روی میآورند.»
ابوبکر چنین کرد. مدتی بعد، ندا داد هر کس نزد رسول خدا دِین یا امانتی برای او هست نزد من بیاید تا ادا کنم.
علی علیه السلام به فاطمه گفت:«به سوی
ابوبکر برو و فدک را بگیر.»
فاطمه سلام الله علیها برای بازپسگیری حق خود - فدک - نزد او رفت، اما ابوبکر از او دلیل خواست. فاطمه از کتاب خدا برای او دلیل آورد ولی او نپذیرفت و در نهایت گفت باید شاهد بیاوری.
فاطمه سلام الله علیها حسن و حسین علیهم السلام و
ام ایمن و
اسماء بنت عمیس ( که آن زمان همسر ابوبکر بود) را فراخواند. همه آمدند و بر آنچه فاطمه گفته بود شهادت دادند.
عمر گفت:«علی همسر توست. حسن و حسین فرزندان تواند، امٌ ایمن کنیز تو و اسماء بنت عمیس هم قبلاً خدمتکار تو و اکنون همسر جعفر بن ابی طالب است و طبیعتا به نفع بنیهاشم شهادت میدهد.»
امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود:«فاطمه، پاره تن رسول خداست و کسی که او را بیازارد، پیامبر را آزرده و کسی که او را تکذیب کند پیامبر خدا را تکذیب کرده است، زیرا اهل
بهشت همه راستگو هستند. درباره سخنی که درباره من گفتی هم باید بگویم رسول خدا به من فرمود:«تو از من هستی و من از تو؛ و تو در دنیا و آخرت برادر منی. کسی که تو را تکذیب کند مرا تکذیب کرده، کسی که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و کسی که تو را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.»
درباره ام ایمن هم بگویم که پیامبر شهادت داد او اهل بهشت است و برای اسماء بنت عمیس و فرزندانش نیز دعا کرد.»
عمر گفت:«سخنان شما درست است؛ اما شهادت همسایه پذیرفتنی نیست.»
علی علیه السلام فرمود:«اگر شهادت خودمان هم برای خودمان پذیرفته نیست و شهادت رسول خدا هم پذیرفته نیست، پس انالله و انا الیه راجعون.»
آنگاه فاطمه گفت:«برگردیم تا خداوند بین ما حکم کند؛ چرا که او بهترین حکم کنندگان است.»
مراجعه شود به:
اتمام حجت امام علی علیه السلام با مردم مدینه