منو
 کاربر Online
525 کاربر online

سیر تکامل دین از نظر مردم شناسان و جامعه شناسان و علمای تاریخ ادیان

چاپ

جامعه شناسان و مردم شناسان غربی و حتی اسلامی مانند امیل دورکهیم ، اگوست کنت ، و برخی مردم شناسان و علمای تاریخ ادیان مانند تیلور و جیمز فرازر دین را فطری بشر نمی دانند و آنها برای دین و ادیان مراحل تکاملی دیگری را بیان می کنند.
آنها بیشتر روی ادیان ابتدایی تحقیق نموده اند و گفته اند که به طور کلی دوران زندگی انسان رااز نظر تکامل ازآغاز تا کنون می توان به چهار مرحله تقسیم نمود:
    • مرحله جنگل نشینی
    • مرحله غار نشینی
    • مرحله چادرنشینی
    • مرحله کشاورزی و شهر نشینی.

  • آنها می گویند:جهان بینی انسان در مسیر تکامل خود مراحل زیر را طی نموده است تا به حرکت کنونی رسیده است.
    • مرحله ادیان ابتدایی
    • مرحله ادیان قدیم و چندخدایی
    • مرحله ادیان متکامل و یک خدایی .
مقیاس آنها برای این مراحل، همانا سادگى و رشد و تعالى فکرى و روحى انسانها می باشدآنها صفات عمومى انسان‏هاى ابتدایى را به گونه زیر ترسیم نموده اند:
وابستگی به جامعه و قبیله خود ،زودباورى و ساده‏لوحى ، تعصب بیش از حد در مورد آداب و رسوم قومى و قبیلگى، غالبا عقاید و آداب و رسوم آنان از نیازهاى جسمانى و روانى آن‏ها سرچشمه‏مى‏گیرد. از این رو، نیاز‏هاى جسمانى و روانى ، مانند گرسنگى، عشق، ترس از درد یا مرگ، میل به تعدى و تجاوز به دیگران و غیره دررسوم و آداب آنان مؤثر می باشد. با توجه به این ویژگى‏ها، محققان مراحل فوق را اینگونه تشریح می کنند:
  • در مرحله ادیان ابتدایی، انسان ما قبل تاریخ که از اواخر مرحله غارنشینی شروع میشود ، ابتدا می خواست از راه سحر و جادو بر طبیعت مسلط شود که اشکال بر دیوارهای غارها از جانور افتاده و زخم خورده از این نمونه است.
  • در دوره چادرنشینی به طبیعت پرستی و تقدیس حیوانات با همان توتمیسم Totemism پرداخت و به یک نیروی نامرئی بنام مانا در طبیعت و موجودات قائل شد و تصور کرد که منشأ همه حرکات و حوادث در طبیعت همان نیروی نامشخص است.
    • توتم کلمه‏اى است از زبان بومیان آمریکا و معناى آن ‏نشانه یا علامت است. این علامت را بومیان آمریکا براى نمایاندن حیوان یا نباتى که‏خیال مى‏کردند روح حامى قبیله در آن سکونت دارد به کارمى‏بردند.
توتم معمولا یک‏ جانور قابل خوردن، بى‏آزار و یا خطرناک و هول‏انگیز و به ندرت نیز یک گیاه و یایکى از قواى طبیعت، مانند باران و آب است که داراى رابطه خاصى با تمام عشیره‏است.
    • توتم ابتدا جد اصلى و نخستین قبیله و بعد روح محافظ و کمک کار آن به شمارمى‏رود که به آن‏ها حکمت و حل معماها و مشکلات را الهام مى‏کند، و در مواقع خطر،کودکان خود را مى‏شناسد و آن‏ها را پناه مى‏دهد.
از این رو، فرزندان یک توتم یاتوتم‏ها به عنوان یک وظیفه مقدس باید توتم خود را نکشند و یا در صورتى که‏حیوان نباشد نابودش نکنند، و از خوردن گوشت آن و یا هر گونه استفاده دیگرى‏اجتناب کنند، در غیر این صورت، توتم، آن‏ها را سخت کیفر خواهد کرد.
    • و مانا یک نیروى روحانى غیبى است که اعتقاد به آن نزداقوام بدوى عمومیت داشت ، البته در هر ناحیه و اقلیم، رسوم و آداب و واکنش‏هاى خاصى‏داشته است، همه مردم بدوى معتقدند که یک قدرت ساکت و نامعلوم در هر شى‏ء موجوداست و شبیه به یک قوه مافوق طبیعى است که به خودى خود داراى فعالیت و مافوق قوه‏ حیاتى موجود در اشیاء است. از این رو، نسل‏هاى متوالى این اقوام درباره‏ مانا به خواص و آثار سحرى شگفت‏انگیز معتقد شده‏اند.

فتیش شى‏ء یا اشیایى است مانند مهره‏ها، سنگ‏ریزه‏ها،سنگ‏هاى فرود آمده از آسمان، استخوان‏ها، چوب‏هاى عجیب و نادر و امثال آن که موردپرستش بدوى‏ها بوده است، و از همان لحظه که این اشیاء به دست آن‏ها مى‏رسد، در آن‏نیروى عظیمى را مخفى مى‏دانند که براى یابنده و دوستانش مفید و براى دشمنانش‏ زیانبخش است.

  • در مرحله بعد گروههایی از قبایل اولیه به عللی معتقد شدند که همه اشیاء و موجودات مانند انسان دارای روح هستند و در همه جا از آن ارواح آزاد وجود دارد. آنها همه حوادث خوب وبد رابه آن ارواح نسبت داند و شروع کردند به پرستش و تقدیس ارواح که این گونه شیوه پرستش را آنیمیسم Animisme یا جاندارانگارى طبیعت خوانده اند.
بنابر این نزدامت‏هاى بدوى یک نوع حس پرستش ارواح متداول بوده است، یعنى معتقد بودند که تمام‏موجودات، اعم از متحرک یا ساکن، مرده یا زنده، داراى روحى هستند که درون آن‏هامخفى و مستور است، نزد آنان ارواح داراى شکل و صورت و احساسات و عواطفند و ازنیروى اراده و قصد برخوردارند، و اگر به خشم آیند، بى‏اندازه خطرناک خواهند بود،و براى جلب توجه آن‏ها باید از در چاپلوسى وارد شد و به آن‏ها ابراز وفادارى واخلاص کرد.لذاانسان اولیه چون اشیاى طبیعت را داراى روح مى‏دانست، و اشیاى‏طبیعت را مرده احساس نمى‏کرد ،میان خود و طبیعت ‏به نوعى اتحادرسید.

کلمه تابو به معناى‏ممنوع و حرام است و تقریبا مترادف کلمه عربی حرام عربی می باشد. عدد تابوها نزد مردم بدوى از حد شمارش بیرون است تا آن جا که‏اشیاى مختلف و اقدام به بعضى کارها و حتى بر زبان آوردن بعضى کلمات و نام‏ها وقدم نهادن در اماکنى خاص ، تابو به حساب مى‏آید.
رییس گروه یا بزرگ قبیله، تاوقتى داراى قدرت و رهبرى است، غالبا تابو است و به اعتقاد آنان، دست زدن به بدن‏یا جامه و اثاث او و حتى فرش و جایى که بر آن گام نهاده، خطرناک است.
مى‏توان گفت تابو، حرام‏هایى است که جنبه مرموزى دارد و علت آن از نظر منطقى‏و خودآگاهى عقلى و دینى روشن نیست، و این وجه تمایز محرمات ادیان توحیدى باتابو در ادیان بدوى است.
  • و در مرحله بعد به پرستش طبیعت پرداخت که مظاهر گوناگونى داشته است، از جمله سنگ‏پرستى، گیاه‏پرستى، جانورپرستى و پرستش عناصر عالم وجود، مانند خاک، باد، آتش و آب ، و لذا انسان وارد مرحله بت پرستی شد.
  • در مرحله چند خدایی و شرک در اثر گسترش و رشد فکری انسان، ذهنش از طبیعت گذشته به خدایان متوجه و معتقد شده و تحول عمیقی در جهان بینی او بوجود آمد.
  • ودر مرحله ادیان متکامل یا یک خدایی و توحید، به وسیله ظهور پیامبران همه عقاید دینی درباره خدایان متعدد منسوخ شد و به موازات تکامل بینش دینی بشر، پیامبران دینهای متکامل و مبتنی بر توحید را تشریح نمودند .
  • به همین جهت نتیجه می گیرند: در طول تاریخ بشر، دین از زندگى او جدا نبوده است و لذادین‏ریشه‏دارترین عامل در فرهنگ بشرى است و دین درآغاز پیدایش حالت‏ساده و ابتدایى داشته و رفته‏رفته به ادیان پیشرفته مبدل شده‏است (بنیانهای اجتماعی دین، یوسف فضایی، ص 69-60).


تعداد بازدید ها: 12435


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..