چقدر عرفا عالی و زیبا میگویند ، وقتی سیر انسان کامل را مشخص میکنند میگویند :
سیر انسان کامل در چهار سفر رخ میدهد :
1 سفر انسان از خود به خدا
2 سفر انسان همراه خدا در خدا یعنی شناخت خدا
3 سفرانسان همراه خدا نه به تنهایی به خلق خدا .
4 سفر انسان همراه خدا در میان خلق خدا برای نجات خلق خدا .
دیگر بهتر از این نمیشود سخن گفت .
اولین سفر ، سفر انسان به سوی خداست ، تا انسان از خدا جداست همه حرفها پوچ است . وقتی که به ذکر خدا رسید و خدا را شناخت و خودش را به خدا نزدیک احساس کرد و خدا را با خود احساس کرد ، همراه خدا به سوی خلق خدا بازمیگردد .
چنین انسانی برای نجات خلق خدا ، در میان خلق خدا حرکت میکند و برای حرکت دادن خلق خدا و نزدیک ساختن آنان به خدا کوشش میکند .
اگر بگوئیم که سفر انسان از خلق است به سوی خدا ، و همانجا میماند ، انسان را نشناختهایم و اگر بگوئیم انسان بدون اینکه خودش به سوی خدا حرکت کند ، باید به سوی انسانها برود مثل مکتبهای مادی انسانی امروز برای نجات انسانها هیچ کاری از او ساخته نیست و دروغ مطلق است.
کسانی توانستهاند انسانها را نجات دهند که اول ، خودشان نجات پیدا کردهاند . مگر نجات انسانها یعنی چه ؟
نجات انسانها از چه چیز ؟
از اسارت طبیعت ؟
از اسارت انسانهای دیگر که معنایش " آزادی انسان از انسان " است ؟
اینها درست است اما آنچه مقدم بر اینهاست نجات انسان از خودی خود و از نفس اماره خود و از خود محدودش است و تا انسان از خود محدود خودش نجات پیدا نکند ، هرگز از اسارت طبیعت و اسارت انسانهای دیگر نجات پیدا نمیکند .
منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 97