اندازه اشیا در طبیعت متناسب با مجذور فاصله ای که از ما دارند، کوچک می شوند. بدین سان تا آنجا که به چشم ما مربوط می شود مردی در شش متری ما چهار برابر کوچکتر از مردی است که سه متر با ما فاصله دارد در حالی که در دوازده متری ما شانزده برابر کوچکتر به نظر خواهد رسید. اما آنچنان که در روانشناسی نشان داده شده است ما پیامی را که از راه عصب
بینایی خویش دریافت می داریم، به طور غریزی تصحیح می کنیم. در نتیجه به طور روانی از اختلافات موجود در تناسب و اندازه ای که بر شبکه چشممان ثبت شده است کاسته می شود. چنانچه ما واکنش فوری چشممان را بپذیریم. بعد طبیعی در عمل بسیار اغراق آمیزتر خواهد شد، اما ذهن ما اشیا را در تناسب معکوس نسبت به فاصله می بیند. به طور مثال مردی را در فاصله دوازده متری یک چهارم مردی در فاصله سه متری می بینیم. هم چنین او را در شش متری به اندازه نصف اندازه مردی می بینیم که در سه متری ما است.
این تصحیح ذهنی و فکری نتیجه تجربه طولانی ما است از اندازه نسبی اشیای خارجی ما.
عادت کرده ایم که هر چه را می بینیم از طریق یک سیستم به اندازه منطقی و معقول در آوریم. بنابراین آنچه ذهن ما می بیند با آنچه که چشم ما می بیند تفاوت دارد. این اصل را دانشمندان تاثیر ثابت می نامند و همان پدیده ای است که به تماشاگر قدرت می بخشد تا خود را با اندازه پرده از مکانهای متفاوت سالن
سینما تطبیق دهد.
عدسی دوربین بعد را در همان اندازه ای ثبت میکند که چشم ماست. بنابراین قانون مجذور فاصله بر پرده نیز حکم می کند. بطور مثال مردی در حال اشاره به دوربینی از او عکس گرفته شده دستی غول آسا دارد که از سرش نیز بزرگتر است.
حال هنگامی که در سینما هستیم و بر پرده آن می نگریم آنچه را یاد کردیم بدان سان می بینیم. چون نمی توانیم آنچنان که در دنیای واقعی قادریم این تغییر شکل را تصحیح کنیم، به همین جهت فقدان بعد در سینما تصویری دو بعدی از اجسام سه بعدی ایجاد می کند. انتخاب زاویه درست، اندازه کادر مناسب و
نور پردازی دقیق ابزاری هستند که به کمک آنها می توان دنیای دو بعدی سینما را به دنیای سه بعدی واقعی نزدیکتر ساخت.
ارتفاع دوربین
تغییر ارتفاع دوربین نسبت به موضوع تاثیری شگرف در آناتومی و ابعاد اجسام و اشیا بر جای میگذارد.
معمولآ
فیلمبرداری از ارتفاع پایین به بالا برجستگی قدرت و ابهت خاصی را به موضوع می بخشد. این کار بارها و بارها در فیلمهای تبلیغاتی-سیاسی به کار بسته شده است. مانند نماهای بی شماری از استالین
موسولینی و
هیتلر هنگام سخنرانی. از این زاویه فیلمبرداری بارها در فیلمهای داستانی برای نمایش تسلط به کار گرفته شده است.
همانطور که با فیلمبرداری از ارتفاع بالا به سوی پایین برای نمایش حقارت، ناچیزی، پستی و خواری سود جسته اند. زاویه فیلمبرداری عادی در واقع از نظر بار دراماتیکی خنثی است و تاثیر مستقیمی در موقعیت روانی شخصیت فیلم ندارد.
در طول تاریخ سینما اغلب مسطح و دو بعدی بودن تصویر بر روی پرده سینما را یکی از بزرگترین نقایص دانسته اند. مخترعینی همواره کوشیده اند تا با وسایل مکانیکی این عیب را بر طرف سازند از کوششهای اولیه
لومیر تا سینمای سه بعدی همه نتیجه تلاش در این جهت بوده است.
اما با این وصف هنوز سینمای دو بعدی قادر است از طریق راههای گونا گون و با استفاده از خطای باصره طرحی سه بعدی ایجاد نماید. به همین جهت دستاوردهای تکنیکی تا این زمان نتوانسته اند به مصاف با سینمای دو بعدی و غلبه بر آن بر آیند. ویژگیهای تکنیکی که فیلمساز با استفاده از آنها توانسته است سینمای دو بعدی را یکه تاز میدان بسازد عواملی هستند که در اینجا به اختصار به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
- با استفاده از عدسی های گوناگون و دیافراگمهای مختلف: عمق میدان وضوح را میتوان افزایش یا کاهش داد.
- از طریق نور پردازی: نور پردازی از پهلو برجستگی را افزایش می دهد و از رو به رو شئ را صاف و مسطح می سازد. هم چنین با استفاده از نور پردازی نقطه ای و یا نور پردازی تخت بر یک امر تاکید می کنند و یا بالعکس.
- با استفاده از زوایای گوناگون دوربینی: زاویه های اریب و مایل ژرفا و عمق را بیشتر می سازند.
- با تاکید بر تضاد اندازه و مقیاس و یا پرهیز از آن: میتوان فاصله اجسام و افراد را در عمق تصویر تداعی نمود.
- با استفاده از میزانسن تخت و یا میزانسن دارای عمق: میتوان بر عمق میدان تاکید و یا از آن پرهیز کرد.
- با استفاده از حرکت بازیگران به عمق و از عمق به جلو و یابر عکس حرکت آنان در سطح پرده: میتوان بر عمق صحنه تاکید داشت و یا از عمق آن کاست.
منبع
سایت