هنگامی که
حضرت علی علیه السلام مشغول غسل بدن مطهر
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، عدهای از
انصار در
سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا جانشین پیامبر را انتخاب کنند.
وقتی
ابوبکر و
عمر و
ابوعبیده از برپایی چنین جلسهای آگاه شدند، جسد پیامبر را رها کردند و به سقیفه رفتند. پس از مدتی جدال و مشاجره، در اثر رقابت بین دو قبیله انصار، سرانجام ابوبکر به عنوان خلیفه رسول الله انتخاب شد؛ و این در حالی بود که از مهاجران، جز عمر و ابوعبیده، هیچ کس در سقیفه حاضر نبوده و از انتخاب ابوبکر نیز آگاه نبودند. پس از آن بود که با سر و صدای فراوان و اینکه ابو بکر خلیفه رسول خداست و با تبلیغات و ساز و کارهای دیگر مردم به تدریج با ابوبکر
بیعت کردند.
ابوسفیان که در هنگام ماجرای سقیفه در
مدینه نبود پس از مراجعت به مدینه، انتخاب ابوبکر به عنوان خلافت بر او گران آمد زیرا طایفه خود را از طایفه ابوبکر (بنی تیم) شریف تر می دانست، لذا به منظور ایجاد اختلاف در میان مسلمانان به نزد امیرالمؤمنین آمد وگفت :ای علی دستت را پیش بیاور تا با تو بیعت کنم و تمام کوچه های مدینه را پر از سواره و پیاده نمایم.
علی علیه السلام در پاسخش فرمود:« تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم. جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری و مدتها بدخواه اسلام بودهای. مرا به نصیحت و پند و نیروی سواره و پیاده تو احتیاجی نیست.»
بررسی سرگذشت گروهی که در سقیفه بنیساعده گرد آمده بودند، به خوبی نشان میدهد که چگونه تعصبهای قومی و عشیرهای و افکار جاهلی بار دیگر خود را از خلال گفت و گوهای یاران پیامبر نشان داد و روشن کرد که تربیت اسلامی، هنوز در جمعی از آنان نفوذ نکرده و اسلام جز سرپوشی بر چهره جاهلیت ایشان نبوده است.
تنها چیزی که در سقیفه مطرح نبود، اندیشیدن به مصالح اسلام و مسلمین و واگذاری سرپرستی امت اسلام به شایسته ترین فرد بود و امام علی علیه السلام تشخیص داد که در موقعیتی قرار گرفته است که اگر بر قبضه کردن حکومت و حفظ مقام خود اصرار کند، زحمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خونهای پاکی که در راه هدف مقدس او ریخته شده است، به هدر میرود. به همین دلیل از حق قطعی و الهی خویش چشم پوشید تا آیین اسلام و توحید آسیب نبیند؛ هر چند که جامعه برای مقطعی، شاهد حکومت افراد غیر شایستهای شود که جز دنیا آرمانی نداشتند.
منابع:
- شرح نهج البلاغه
- ابن ابی الحدید، ج 2
- تاریخ طبری، ج 3