فردی به نام مسلم جصّاص (گچکار) که در قصر دارالاماره مشغول کار بوده لحظه ورود
اسرای کربلا به
کوفه را چنین روایت کرده است:
با شنیدن غوغایی در شهر و اطلاع از خبر شهادت
حضرت سید الشهدا علیه السلام، به هر زحمتی بود، با عجله از دارالاماره بیرون آمدم و ناگهان
علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که بر روی شتری بیپالان سوار است و از پاها و گردنش (به خاطر زنجیری که به گردن او انداخته بودند) خون جاری است. او میگریست و میگفت:« ای مردم بدکردار! بر شهرتان باران نبارد! ای امتی که حرمت جدِ ما را رعایت نکردید! اگر در روز قیامت، ما و رسول خدا گرد آییم، درباره این فاجعه، چه پاسخی به او خواهید داد؟ ما را بر شتران بیپالان سوار میکنید و در شهرها و بیابانها میگردانید؛ گویی ما همان کسانی نیستیم که اساس دین را در میان شما محکم ساختیم. ای بنیامیّه! شما از این مصیبتها که بر ما وارد شده، آگاهید ولی گویا فریاد ما را نمیشنوید. از دیدن اسارت ما از فرط شادی و شعف کف می زنید و ما را به اسیری به این سو و آن سو میکشانید. وای بر شما! مگر جدّ ما رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، مردم دنیا را از گمراهی نجات نداد و به راه راست هدایت نکرد؟ ای حادثه کربلا! مرا اندوهگین کردی. خداوند پرده از کار بدکاران برخواهد داشت و آنان را رسوا خواهد کرد.»
شخص دیگری به نام خدلم بن بشیر نیز چنین روایت کرده است: « در ماه محرم سال شصت و یکم وقتی وارد کوفه شدم، دیدم لشکریان ابن زیاد امام سجاد علیه السلام را با زنان اهل بیت حسین علیه السلام را وارد کوفه میکنند و مردم کوفه برای تماشا از خانههاشان بیرون آمدهاند.
زنان کوفه وقتی اهل بیت را بر روی شتران بیپالان مشاهده کردند، دلشان به درد آمد و به گریه افتادند. چشمم به امام سجاد علیه السلام افتاد که به شدت رنجور و ضعیف شده بود و غُل جامعه بر گردنش نهاده و دستهایش را به گردن زنجیر کرده بودند.
امام با صدای ضعیفی فرمود:« این زنها بر ما گریه میکنند؟ پس مردان ما را (غیر از شوهرانشان) چه کسانی کشته است؟»
حضرت زینب علیهاسلام خواست چیزی به زنان بگوید، ولی حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود:« ای عمه، سکوت اختیار کن. تو میدانی که بعد از آن مصیبت، ضجه و زاری سودی ندارد و با گریه و ناله، آن کس که از دنیا رفته، باز نخواهد گشت.»
منابع:
بحارالانوار،ج 45،ص 108
منتهی الامال، ج 1،ص297
اللهوف، ص 27 الی 37
کتاب «قصه کربلا » تالیف حجه الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد، صفحه 419 الی 421
مراجعه شود به:
امام سجاد علیه السلام در کوفه