علی بن محمد بن جهم روایت میکند:
یک روز
مأمون از
حضرت رضا علیه السلام پرسید:« معنی آیه 121 سوره طه چیست که خداوند فرمود:
آدم معصیت کرد و گمراه شد؟»
حضرت رضا علیه السلام فرمود:« وقتی خداوند آدم و
حواء را از نزدیک شدن به درخت نهی فرمود،
شیطان آمد و آنها را وسوسه کرد و گفت اگر شما از این درخت بخورید، تبدیل به دو فرشته میشوید و تا ابد در بهشت خواهید ماند. سپس قسم خورد که من قصد فریب شما را ندارم. آدم و حوا هم کسی را ندیده بودند و باورشان نمی شد کسی به دروغ، قسم بخورد. البته این ماجرا به قبل از نبوّت حضرت آدم علیه السلام مربوط میشد. گرچه گناه صغیرهای بود، اما بعد از اینکه پیغمبر شد، دیگر از هر گونه خطای کوچک و بزرگ مصون و محفوظ شد. برای همین است که خداوند (آیه 33 سوره آل عمران) میفرماید: خداوند آدم و نوح را برگزید »
مأمون پرسید:« معنی آیه 76 سورهی انعام چیست که
حضرت ابراهیم وقتی هوا تاریک شد، گفت: "این ستاره پروردگار من است".»
امام فرمود:« آن ستاره، زهره بود و منظور او از اینکه گفت پروردگار من ستاره است و سپس گفت ماه و سپس خورشید، باطلکردن عقیدهی مشرکین آن زمان بود، نه اینکه عقیده خود را میگفت.
مشرکین آن زمان سه دسته بودند: زهره پرست، ماه پرست و خورشید پرست. حضرت ابراهیم میخواست ثابت کند که آنها با این خصوصیّت که افول و غروب میکنند، پرستیدنی نیستند. این نوع استدلال را خداوند به او آموخته بود چون در قرآن _ در آیهی 83 سورهی انعام _ میفرماید: " و این دلیل و حجت ما بود که به ابراهیم عطا کردیم تا برای قومش بیاورد."»
مأمون پرسید: «معنی آیه 110 سورهی یوسف چیست: "و پیامبران گمان کردند که به آنها دروغ گفتهاند."»
امام فرمود:« یعنی وقتی پیامبران خدا از مردم مأیوس میشوند و قومشان گمان میکنند که آنها دروغ گفتهاند، در این هنگام نصرت ما به آنها میرسد.»
مامون معنی این آیه را پرسید:« تا خداوند گناه گذشته و آینده تو را بیامرزد.» (سوره؟)
حضرت رضا علیه السلام فرمود:« در نظر مشرکین مکه، کسی گناهکارتر از
رسول خدا نبود. زیرا آنها سیصد و شصت بت را عبادت میکردند و رسول خدا میفرمود از همه آنها دست بردارید و فقط خدای یگانه را پرستش کنید. گناه رسول خدا در نظر مشرکین این بود. خداوند پس از
فتح مکه فرمود: ای محمد! ما برای تو فتح آشکاری کردیم تا خداوند گناهانی را که مشرکین مکه درباره تو تصوّر میکردند بیامرزد و اثرات آن را از بین ببرد، چون ذنب به معنی کار دنبالهدار و دارای عواقب بعدی است.»
در این هنگام حضرت رضا برای اقامه نماز برخاست و رفت. مأمون به عموی او یعنی محمد بن جعفر گفت:« پاسخهای برادرزادهات چطور بود؟»
محمد بن جعفر گفت:« او عالم است ولی ما ندیدهایم او نزد کسی تحصیل کند.»
مامون گفت:« او از اهل بیت پیامبر است که رسول خدا درباره آنها فرمود:«
عترت پاک من در کودکی حلیم و بردبار و در بزرگی داناترین مردماند. شما نباید به آنها چیزی یاد دهید زیرا آنها داناترند. آنان شما را به طریق هدایت ارشاد میکنند و به گمراهی نمیکشانند.»
ابن جهم می گوید:« روز بعد خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم و حرفهای مأمون و محمد بن جعفر را برایش بازگو کردم.»
حضرت رضا علیه السلام خندید و فرمود:« به سخنان مامون دل خوش مکن که او به زودی مرا خواهد کشت و خداوند انتقام مرا از او خواهد گرفت.»
منابع:
- اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، ص 636، ح 8.
مراجعه شود به: