هنگامی که
شمر و همراهانش به خیمههای
امام حسین علیه السلام حمله کردند،
زهیر بن قین و چند تن از یاران امام، شمر و اصحابش را از خیمهها دور ساختند و چند تن از آنها را کشتند، و نیز بعد از آنکه
حبیب بن مظاهر به شهادت رسید و آتش جنگ شعلهور شد، زهیر به همراه
حر بن یزید مبارزه ای دلاورانه کرد و هر گاه یکی از آنان در محاصره دشمن قرار میگرفت، دیگری وی را نجات می داد.
پس از مبارزه حر، پس از آنکه امام علیه السلام نماز ظهر را به جا آورد، زهیر دوباره به میدان رفت و دلاورانه جنگید و کسی همانند مبارزه و دلاوریهای زهیر را کسی ندیده و نشنیده است. میگویند زهیر در این مبارزه 120 نفر را به هلاکت رساند.
وی پیوسته به سپاه دشمن حمله میکرد و رجز میخواند:« من زهیر پسر قین هستم، شما را با شمشیرم از حسین علیه السلام دور میسازم و از وی حمایت میکنم.»
آنگاه به سوی امام بازگشت و این شعر را خواند:« جانم به فدای تو که هدایت شده و راهنما هستی. امروز جدت
نبی اکرم و
حسن مجتبی و
علی مرتضی و
جعفر طیار، آن جوانمرد شجاع، و
حمزه، شیر خدا و شهید زنده، را دیدار خواهی کرد.»
گویا زهیر با این اشعار با امام علیه السلام خداحافظی نمود و بار دیگر به میدان مبارزه بازگشت و پس از مبارزه سختی، بشیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی بر او حمله بردند و او را به شهادت رساندند.
هنگامی که زهیر بن قین به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام بر بالین وی ایستاد و فرمود:«ای زهیر! خداوند تو را از لطف خود دور ندارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به لعنت ابدی خود گرفتار کند.»
وقتی خبر کشته شدن زهیر بن قین در رکاب امام علیه السلام به همسر باوفای او رسید به غلامش گفت:« برو مولایت زهیر را کفن کن.»
غلام زهیر وقتی بدن مطهر امام حسین علیه السلام را عریان در قتلگاه مشاهده کرد، با خود گفت:« چگونه مولایم زهیر را کفن کنم، ولی حسین علیه السلام را رها نمایم و عریان بگذارم؟! به خدا سوگند که چنین نکنم.»
سپس امام را در پارچهای که همراه داشت پیچید و زهیر را در پارچهای پاره کفن کرد.
منابع:
- ابصار العین، ص 98 و 99.
- قصه کربلا، ص 311 به نقل از نفس المهموم، ص 181
- قصه کربلا، ص 311، به نقل از تذکرة، ص 145
مراجعه شود به: