انسان الهی و انسان مادی
برای من که با شور و شوق و علاقه زائد الوصفی فلسفه الهی و فلسفه مادی را تعقیب و مطالعه و بررسی میکردم ، در همان سالها که هنوز در قم بودم مسلم و قطعی شد که فلسفه مادی واقعا فلسفه نیست و هر فردی که عمیقا فلسفه الهی را درک کند و بفهمد ، تمام تفکرات و اندیشههای مادی را نقش بر آب میبیند و تا امروز که بیست و شش سال از آن تاریخ میگذرد و در همه این مدت از مطالعه این دو فلسفه فارغ نبودهام ، روز به روز آن عقیدهام تأیید شده که فلسفه مادی فلسفه کسی است که فلسفه نمی داند .
از همان اوایل که به مطالعه این دو فلسفه پرداختم ، سعیام این بود که وجوه اختلاف این دو فلسفه را دقیقا و عمیقا درک کنم . میخواستم بدانم راه این دو فلسفه در کجا از هم جدا میشود و نقطه اصلی اختلاف نظر کجاست ؟
آنچه خودم در این جهت میفهمیدم این بود که نقطه اصلی اختلاف نظر ،
دایره "
وجود " و "
واقعیت " است :
مادی ، واقعیت و وجود را در انحصار آنچه مادی است یعنی در انحصار آنچه جسم و جسمانی است ، آنچه به نحوی دارای ابعاد مکانی و زمانی است ، آنچه دستخوش تغییر و تحول است ، آنچه قابل اشاره حسیه است ، آنچه محدود و نسبی است میداند و به واقعیتی ورای این واقعیتها قائل نیست .
الهی ، واقعیت و وجود را در انحصار این امور نمی داند ، این امور را بخشی از واقعیت میشمارد نه تمام واقعیت . الهی بر خلاف مادی به واقعیات غیر مادی و نامحسوس و مجرد از زمان و مکان و حرکت ، به واقعیت ثابت و جاودانه ، ایمان دارد .
پس مکتب مادی
مکتب انحصار است و مکتب الهی
مکتب ضد انحصار .
ولی وقتی که به کتب مادیین مراجعه میکردم میدیدم مطلب به شکل دیگر طرح میشود .
مثلا به این شکل طرح میشود که مسأله اساسی فلسفه - که فلاسفه را به دو اردوی کاملا مختلف تقسیم میکند - این است که آیا ماده مقدم است یا شعور ؟
آیاعین مقدم است یا ذهن ؟
آنان که ماده را مقدم بر شعور و عین را مقدم بر ذهن میدانند ، یعنی ماده را خالق شعور و عینیت را منشأ ذهنیت میشمارند ، گروه ماتریالیستها هستند و آنان که شعور را خالق ماده و ذهن را آفریننده عین میدانند ، گروه ایده آلیستها و متافیزیسینها و مذهبیها هستند .
و یا آنجا که منطق دیالکتیک را شرح میدهند میگویند :
دیالکتیک برخلاف متافیزیک ، طبیعت را مجموعه تصادفات اشیاء و پدیدههایی که از یکدیگر مجزا و منفرد بوده و به یکدیگر وابستگی ندارند ، نمیداند ، دیالکتیک برخلاف متافیزیک که برای طبیعت یک حالت آرامش و رکود و سکون تغییر ناپذیر قائل است ، آن را متحرک و در حال تحولات پی در پی میداند ، دیالکتیک برخلاف متافیزیک . . .
وقتی که طرح این مسائل را در کتب مادیین به این شکل و به این صورت میدیدم ، در اندیشه فرو میرفتم که چرا مسائل به این صورت طرح میشود ؟
ذهنم را به کتب و اندیشههای الهیون که با آنها آشنا بودم معطوف میکردم ، میدیدم چنین مسائلی برای الهیون مطرح نیست و نمی تواند مطرح باشد .
ذهن مقدم بر عین و خالق عین است یعنی چه ؟
کجا گفتهاند جهان یک سلسله اجزای منفرد و بی رابطه با یکدیگر است ؟
کدام فلسفه الهی میگوید جهان ثابت و راکد است ؟
عمیق ترین نظریهها درباره اینکه جهان یک " واحد حرکت " است ، از طرف الهیون عنوان و اثبات شده است .
طولی نکشید که راز و رمز این گونه طرح کردنها از طرف مادیین بر من روشن شد . آن راز چه بود ؟
یک چیز ، یک چیز بسیار ساده :
ضعف منطق مادیین و ترس آنها از مواجهه با مسائل در چهره اصلی .
مادیین کاملا احساس کردهاند که اگر مسائل را به صورت اصلی و صحیح مطرح کنند ، کلاهشان سخت پس معرکه است ، ناچار کانالهای انحرافی ایجاد میکنند و مغلطه به کار میبرند . اندیشههای مادی در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد .
از آیات قرآن بر میآید که اندیشه انکار خدا و معاد در عصر جاهلیت در میان مردم جزیره العرب وجود داشته است . از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف آغاز شد و برخورد عقاید و آراء سخت اوج گرفت ، مادیین در کمال آزادی عقاید و اندیشههای خویش را در محافل علمی و در مجالس علنی ابراز میداشتند و دیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت میکردند .
احیانا در مسجد الحرام و یا مسجد النبی حلقه تشکیل میدادند و به گفتگو درباره عقاید خویش میپرداختند . اینچنین آزادی برای مادیین در هیچ محیط مذهبی در جهان سابقه ندارد . با همه اینها ، با آنکه اندیشهها ی مادی همواره در محافل علمی و غیر علمی مطرح بود ، این اندیشهها طرفدارانی از اندیشمندان واقعی به دست نیاورد .
افرادی بودهاند که مادی فکر میکردهاند ، ولی هیچ گاه شخصیت برجسته صاحبنظر علمی را نمی یابیم که واقعا پیرو مکتب مادی باشد .
آنچه احیانا به
ابن مقفع و
محمد بن زکریای رازی و یا
خیام نسبت داده میشود ، اساس درستی ندارد و غالبا دشمنان اینها روی اغراض شخصی این نسبتها را دادهاند (رجوع شود به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران بخش سوم ، فصل فلسفه و حکمت .)
با اینکه در همه دورهها زنادقه و دهریینی بودهاند که با شعر و نثر و خطابه عقاید خویش را تبلیغ میکردهاند ، ما از نظر تاریخ اندیشه به اندیشهای قابل طرح از مادیین بر نمیخوریم .
اندیشههایی که به سود فلسفه مادی و به عنوان اشکال و ایرادی بر فلسفه الهی طرح شده از طرف خود الهیون طرح شده است .
از این رو مادیین در جهان اسلام " تاریخ " و سرگذشت دارند ، اما اندیشههای مادی " تاریخ " و سرگذشتی ندارد .
روش مادیون در نیم قرن اخیر
در نیم قرن اخیر ، فلسفه مادی در ایران و سایر کشورهای اسلامی در اثر ترجمه کتب فلاسفه مادی غرب جانی تازه گرفت و پیروانی به دست آورد ، ولی در همان حمله اول بی پایگیاش ظاهر شد و از پای درآمد ، معلوم شد که اندیشههای مادی با همه زرق و برقهای ظاهری ، محتوایی ندارد .
کاملا مشهود است که ماتریالیستهای ایران در برابر الهیون پاسخی ندارند و جز تکرار همان سخنان همیشگی کاری از آنها ساخته نیست .
آنان ترجیح میدهند که خود را درگیر این مسائل نکنند و همان روش " سراسر تبلیغی " را که با آن آشنا هستیم ادامه دهند .
تحریف شخصیتها
ماتریالیستهای ایران اخیرا به تشبثات مضحکی دست زدهاند . این تشبثات بیش از پیش فقر و ضعف این فلسفه را میرساند . یکی از این تشبثات " تحریف شخصیتها " است . کوشش دارند از راه تحریف شخصیتهای مورد احترام(مانند
حافظ ،
سعدی ،
فردوسی و ... ) اذهان را متوجه مکتب و فلسفه خود بنمایند .
تفسیر مادی آیات قرآن کریم
ماتریالیسم در ایران در یکی دو سال اخیر به نیرنگ تازهای بس خطرناک تر از " تحریف شخصیتها " دست یازیده است و آن تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهریکه فهمید همه پدیدههای اجتماعی ریشه مادی طبقاتی دارد ، خودبخود پیوند خویش را با مذهب قطع میکند .
منبع : علل گرایش به مادیگری
نویسنده : استاد مرتضی مطهری
صفحه :13