رسالت دین
هدایت بشر و رسانیدن او به
کمال نهایی می باشد، به طوری که بتواند در زندگی فردی و اجثماعی خود موفق باشد و بتواند به کمک دین و امور مذهبی به سر منزل مقصود، که همان سعادت ابدی است، برسد.
- بنابراین دین یک رسالتى دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست ، یعنى این رسالت از عقل و علم و فکر بشر ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر مى بود به همان عقل و علم بشر واگذار مى شد و دیگر پیغمبران مبعوث نمى شدند .
- اسلام براى عقل بشر فوق العاده ارزش قائل است , براى تفکر فوق العاده ارزش قائل است , براى علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن براى سیر در آیات آفاق و انفس فوق العاده ارزش قائل است, ولى اینچنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش , هر اندازه ترقى بکند، بتواند آن نشانه هایى را که دین از انسان یا جهان داده است ، ارائه کند .
- این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که علم و عقل بشر حقایقى را که دین بیان کرده است تأیید مى کند ،این بعد از راهنمایى دین بوده ، یعنى بعد از آن بوده که دین حقایقى را ارائه داده , علم دو مرتبه رفته است و نشانه هایى هم بر صدق و تأییدش پیدا کرده است .
- یکى از آن رسالتهااینست که جهان بینى ما را تغییر مى دهد، یعنى بینش ما را درباره جهان تغییر مى دهد .
جهانى که ما با
حس خودمان آن را احساس مى کنیم و با عقل خودمان آن را درک مى کنیم یک جور جهان است، جهانى که نور
وحى به ما ارائه مى دهد، همین جهان است اما با یک تار و پود خیلى بیشترى .
وحى به ما این جور مى گوید :« سبح لله ما فى السموات و الارض ّ»(تمام ذرات هستى زبانشان به تسبیح خدا گویاست ولى شما نمى فهمید )والبته همین گونه می باشد .