هدف از
بعثت پیامبران چیست؟ آیا نیروهای معرفتی عقل و حس که خداوند به رایگان در اختیار آدمیان نهاده است، او را از وحی بی نیاز نمیکند؟
- علامه طباطبایی برای اثبات ضرورت برانگیختن پیامبران و ناتوانی عقل در تامین سعادت نهایی انسان، به عقل عملی و عقل نظری و وظایف هر یک اشاره کرده و می فرماید: عقلی که آدمی را به سوی حق میخواند و به پیروی از باورهای صحیح و کردارهای نیکو امر میکند، «عقل عملی» است... نه «عقل نظری» که وظیفهاش شناخت حقیقت اشیاء است... و عقل عملی نیز مقدمات حکم خود را از احساسات درونی و باطنی میگیرد. اما آن احساساتی که از ابتدا به صورت بالفعل در انسان وجود دارند و به فعالیت می پردازند، احساسات نیروهای شهوی و غضبی است. اما نیروی ناطقه قدسی ،در آغاز به صورت بالقوه وجود دارد. این احساسات فطری و باطنی باعث اختلاف میشوند و آن احساساتی که به صورت بالفعل موجودند، اجازه فعالیت به قوه ناطقه رانمیدهند. همچنان که ما وضع انسانها را به چشم خود می بینیم که هر قوم و یا فردی که تربیت صالح ندیده باشد، به زودی به سوی وحشی گری متمایل میشود، با اینکه همه انسانهای وحشی، هم عقل دارند و هم فطرت ، ولی می بینیم که هیچ کاری از آنها ساخته نیست. پس ناگزیر باید پذیرفت که آدمیان هرگز از نبوت بینیاز نخواهند بود.
علامه طباطبایی، در اثبات نیازمندی بشر به دین و عدم کفایت عقل می نویسد:
- خدای متعال، به صورت تکوینی، در سرشت هریک از انواع آفریدهها، راهی مشخص و غریزی برای سیر به سوی کمال مطلوب متناسب با هر نوع را قرار داده است. و همه مخلوقات را از هدایت تکوینی خویش بهرهمند ساخته است: «الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی » انسان نیز که یکی از آفریدههای الهی است، از این قانون کلی خارج نمی باشد. او نیز با هدایت تکوینی به سوی کمال واقعی خود در حرکت است. علاوه بر این انسان، افزون بر جنبههای غریزی مشترکی که با سایر آفریدهها دارد، از ویژگی اختصاصی دیگری به نام عقل نیز بهرهمند است که با کمک آن میتواندبسیاری از نیروهای موجود در طبیعت را در خدمت خود آورده و از آنها بهره برداری کند.انسان، بر خلاف بسیاری دیگر از مخلوقات، موجودی اجتماعی است. این ویژگی، او رابه سوی پذیرش قانون و قبول پارهای از محدویتهای فردی و اجتماعی می کشاند. از این رو همهانسانهای سالمی که خواستار منافع خود هستند، در پی یافتن قانونی اجتماعیاند که وظیفه هر یک ازافراد اجتماع و سزای متخلفان را مشخص کند و تامین کننده سعادت همه افراد جامعه باشد.
- اما بشر نتوانسته است با استمداد از نیروی عقل خود، قانونی فراگیر که تامین کننده هدف فوق باشد، تهیه و تدوین کند. و نگاهی گذرا به تاریخ بشریت نشان میدهد که تاکنون انسانها به خودی خود و بی مدد وحی نتوانستهاند به این خواسته اولی و ضروری خویش دست یابند. این حقیقت تاریخی ما را متوجه این نکته مهم میکند که قانون کامل مشترکی که باید سعادت جامعه بشری را تامین کند و باید بشر از راهآفرینش و تکوین به سوی آن هدایت شود، اگر تکوینا به عهده خرد گذاشته شده بودهر انسان با خردی آن را درک میکرد چنانکه سود و زیان و سایر ضروریات زندگی خود را درک میکند ولی از چنین قانونی تاکنون خبری نیست... و چون به مقتضای نظریه هدایت عمومی وجود چنین درکی در نوع انسان ضروری است ناگزیر دستگاه درک کننده دیگری در میان نوع انسانی باید وجود داشته باشد که وظایف واقعی زندگی را به آنان بفهماند و در دسترس همگان گذارد و این شعور و درک که غیر ازعقل و حس می باشد، شعور وحی نامیده میشود.
منابع
- شیعه در اسلام، ص 84
- پژوهشی در عصمت معصومان، صص 108-106
- بررسیهای اسلامی، ص 239
- ماهنامه پیام حوزه ، شماره 25