علوم انسانى ، مانند
علوم طبیعى ، بر پیشفرضها و اصول مسلمى استوارند که در خود این علوم مورد بحث و رسیدگى قرار نمىگیرند بلکه یا در علوم دیگر مورد بحث قرار مىگیرند و یا به عنوان ارزشها و عقاید دینى و
ایدئولوژیکى مسلم فرض مىشوند.
- دین با ارائه معارف هستىشناسانه و احکام و باورهایى که بیشتر بار ارزشى دارند دو دسته عمده از پیشفرضها را به پیروان خود القا مىکند که عالم و دانشمند علوم انسانى به میزان تاثیرى که از دین پذیرفته است، آگاهانه و یا ناآگاهانه، از آنها در فرایند پژوهش علمى خود بهره خواهد برد.
اینگونه معارف و باورهاى دینى گاهى مستقیما به عنوان معارف دینى به افراد منتقل مىشوند و گاهى به صورت غیر مستقیم و از طریق نفوذ در سایر عناصر فرهنگى و یا علوم پایهاىتر، نظیر
فلسفه، به فرد انتقال مىیابد.
- مثلا دین اسلام مىگوید خداوند هفت آسمان آفریده است و یک مسلمان آن را به عنوان یک معرفت دینى خطاناپذیر مىپذیرد، هرچند هیچ مدرک و شاهد تجربىاى براى تایید آن وجود نداشته باشد.
گاهى مثلا مىگوید هیچ
مکانیزم خودکار و دست نامرئىاى، مانند آنچه که برخى از دانشمندان ادعا مىکنند، در جامعه وجود ندارد که مشکلات اقتصادى و اجتماعى را حل کند، و این خود مردماند که باید براى حل مشکلات خود اقدام کنند، و سپس این دیدگاه در کتب درسى مدارس درج مىشود بدون آنکه اشارهاى به منبع دینى آن شود.
روشن است که پیشفرضهاى علوم تنها از دین ناشى نمىشود بلکه فلسفه،
هنر،
ایدئولوژى ،
فرهنگ عمومى ،
کتب درسى ، و... همگى مىتوانند منابعى براى این پیشفرضها به حساب آیند.
ولى نقش دین به دلیل آنکه منبع بسیارى از منابع دیگر قرار مىگیرد اساسىتر و بنیادىتر است و چون در اینجا تنها به نقش دین، به عنوان منبع پیشفرضهاى علوم انسانى،توجه داریم از طرح منابع دیگر صرفنظر مىکنیم.
اکنون این سؤال مطرح مىشود که این پیشفرضها چه نفوذى در علم دارد و در کدام مرحله از فرایند علم و پژوهش، به چه میزان و چگونه تاثیر مىگذارد؟
- در پاسخ باید گفت که این پیش فرضها و مسلمات اثرات عمیق و گستردهاى تقریبا در تمامى فرایند پژوهش علمى بر جاى مىگذارد، یعنى هم بر مسایلى که براى مطالعه انتخاب مىشوند، هم بر نوع پرسشهایى که طرح مىشوند، هم بر نوع دادههایى که در مقام جستوجو و کندوکاو آنها بر مىآیند و هم بر مفاهیمى که نظریهها بر مبناى آنها ساخته مىشود.
- یکى از مهمترین موارد تاثیر پیشفرضها، نظریه است. بسیارى از علوم و از جمله علوم انسانى، بر اساس نظریات استوارند و تمام مراحل پژوهشهاى علمى توسط نظریه هدایت مىشوند.
بسیارى از فرضیات پژوهش از نظریه به دست مىآیند، انتخاب موضوع، روش مطالعه، انتخاب نوع دادهها و انتخاب شیوههاى جمعآورى اطلاعات به پیمانه وسیعى از نظریه متاثراند و به وسیله آن هدایت و کنترل مىشوند، در حالى که نظریات، همانگونه که اشاره شد، بر اصول و پیشفرضهاى زیادى استواراند که از فرهنگ عمومى، فلسفه، هنر و به ویژه دین اخذ شدهاند.
- بنابراین، معارف و باورهاى دینى از این طریق بر تمام فرایند علم تاثیر مىگذارد. با توجه به این مساله مىتوان گفت که نوع پیشفرضهاى ما در ساختن و یا پذیرش نوع نظریههاى علمى ما تاثیر به سزایى دارد.
معمولا پذیرش یا رد یک نظریه صرفا به وسیله شواهد عینى انجام نمىگیرد بلکه در موارد زیادى به دلیل سازگارى و یا ناسازگارى با پیشفرضهاى پنهان و آشکار محقق انجام مىشود.
طبیعى است که اگر قرار باشد یک فرد
خداشناس نظریهاى درباره دین ارائه دهد نظریهاى ارائه خواهد داد که اگر اعتقاد به وجود خدا به نحوى در آن منعکس نشده باشد، لااقل با چنین اعتقادى منافات نیز نخواهد داشت. با تغییر پیش فرضهاى ما نگرش ما نسبتبه دادههاى موجود نیز عوض مىشود و آنها را به شیوه دیگر و از زاویه دیگر مىنگریم.
پیشفرضها همانگونه که از طریق نظریات و فرضیات بر فرایند علم تاثیر مىگذارند، مستقیما برفرایند تحقیق نیز تاثیر مىگذارند، مثلا در انتخاب نوع دادهها، جمعآورى اطلاعات و... .
- دین با القاى معارف و باورهاى مربوط به جهان، انسان و جامعه دیدگاههایى را به پیروان خود ارائه مىدهد که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در نظریات، فرضیات، انتخاب دادهها و حتى اهداف تحقیق تاثیر شگرفى بر جاى مىگذارند.
با تغییر اساسى این دیدگاههاى کلى، که بخش قابل توجهى از پیشفرضهاى علم را تشکیل مىدهند، دید ما نسبت به پدیدههاى مورد مطالعه عوض مىشود و ممکن است از دادههایى که قبلا در اختیار داشتهایم تفسیرهاى جدیدى ارائه دهیم. بنابراین، اینجا یکى از مهمترین مواردى است که دین نقشى بنیادى در علوم، به ویژه علوم انسانى، ایفا مىکند.
نتیجه
علوم، از جمله علوم انسانى، به پیمانه وسیعى از دین،
ایدئولوژى،
فلسفه، و به طور کلى فرهنگ تاثیر مىپذیرد.
هر چند معارف و باورهاى دینى در سراسر فرایند علم نقش و حضور فعالى دارند، ولى بیشترین حضور و نفوذ دین را مىتوان در پیشفرضها، انگیزهها و اهداف علوم انسانى یافت; زیرا علم، بسیارى از پیشفرضهاى بنیادى خود را از معارف و باورهاى دینى اخذ مىکند و انگیزه پژوهش و اهداف تحقیق نیز بیشتر به وسیله آنها ساخته و توجیه مىشوند.
- بنابراین، علوم انسانى موجود، که ساخته و پرداخته علماى غربى است، به هیچوجه از این حکم مستثنى نمىباشد. این علوم پر از مسلمات و اصول پیشینى است که به هیچ روى با معارف و باورهاى دینى ما سازگار نیستند.
پذیرفتن این علوم بدون پالایش و پیرایش، همانگونه که موجب تعارضهاى ارزشى در سطوح مختلف علمى و فرهنگى در کشورهاى اسلامى مىگردد، نشانه عدم استحکام و ضعف توانمندىهاى علمى ما نیز مىباشد. وضعیت موجود نشان مىدهد که این کالاها، مانند بقیه کالاهاى فرهنگى و تکنولوژیکى غرب، در حالى وارد این بازار شدند که خریداران آنها آمادگى پذیرش و مصرف آنها را نداشتند.
- دانشمندان مسلمان نتوانستهاند این علوم را با فرهنگ و عقاید دینى خود سازگار نموده و بدین ترتیب آنها را از آن خویش سازند، بلکه تنها به صورت تقلیدى به فراگیرى سطحى و استفاده آنها پرداختهاند.
منابع
1- ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، ص 228
2- ریمون آرون، مراحل اساسى اندیشه در جامعهشناسى، ترجمه باقر پرهام، ص 548
3- فصلنامه معرفت شماره 32
4- پایگاههای اسلامی اینترنت، نسخه 3