بزرگترین غم و اندوه
فاطمه علیهاسلام به تاراج رفتن اسلام بود و اینکه میدید عدهای با خانهنشین کردن
امیرالمؤمنین علی علیه السلام، دین خدا را به هر شکل که میخواستند، تحریف کردهاند.
زهرای اطهر سلام الله علیها با بصیرت کاملی که داشت میدید که دشمنان دین لباس دینداران را پوشیدهاند و بر پیکر مقدس دین از پشت خنجر میزنند. لذا وقتی که زنان
مدینه به عیادتش رفتند، مفصلا از شوهرهای آنها که با غاصبین خلافت همدستی کرده بودند، شکایت کرد و فرمود:« به خدا قسم از مردهای شما خشمگینم؛ وقتی آنها را آزمودم، از آنها بدم آمد. وای بر آنها! چگونه خلافت الهی را از مسیر اصلی خود منحرف کردند و از پایگاه محکم نبوت و مهبط وحی الهی دور ساختند. به خدا قسم اگر زمام امور به علی سپرده میشد، جامعهی مسلمانها را با آرامش سیر میداد.»
زهرا علیهاسلام بزرگتر از این بود که فکر کند چرا شوهرش خلیفه نشد تا بهتر و راحتتر به مال و منال دنیا برسد. او هرگز به ظواهر زودگذر نمیاندیشید.
زهرا سلام الله علیها در روزهای آخر عمر شریفش به
ام سلمه فرمود:« دلم از غصه آب شده و رنج و مصیبت مرا فرا گرفته.
از یک سو پیامبر اکرم اسلام را از دست دادهام و از سویی به وصی او ظلم شده. به خدا قسم حرمت علی را شکستند و پیشوایی و رهبریاش را به ناحق غصب کردند و کینههایی را که از
جنگ بدر و
احد در سینه پنهان کرده بودند، ظاهر ساختند.»
خلاصه آنکه زهرا علیهاسلام نگران عاقبت این امت بود و برای آن میگریست. آری او دریای رحمت و لطف خدا بود و از او جز این انتظار نمیرفت.
منابع:
- بحار الانوار، ج 43، صفحات 156 و 158.
مراجعه شود به: