درخواست صلح از سوى سلطان عثمانى
«1015 ق / 1606 - 1607 م»
شاه عباس پس از گرفتن قلعه گنجه، دو قلعه گورى و تفلیس را هم، به سبب آن که محافظان آنجا باوى از در اطاعت و تسلیم درآمدند، به آسانى گرفت و از گرجستان به جانب
ایروان و
نخجوان رفت تا از آنجا به گرفتن
قلعه شیروان بپردازد.
هنگامىکه شاه عباس با سپاه ایران به سوى نخجوان پیش رفت، فرستادهاى از دربار عثمانى به اردوى ایران آمد. این فرستاده زنى به نام گلچهره بود که از سوى مادر بزرگ
سلطان احمد خان - پادشاه عثمانى - مادر سلطان محمد خان - سلطان پیشین عثمانى - حامل پیامىبراى زینب بیگم، عمه شاه عباس بود؛
دولت عثمانى در نظر داشت تا با واسطه قرار دادن زینب بیگم، جنگ و خونریزى خاتمه یافته، بین دو دولت ایران و عثمانى صلح برقرار شود.
گلچهره خانم، همسر سیمون خان - والى
گرجستان - بود که در لشکر کشى سپاه عثمانى اسیر و در استانبول زندانى شده بود. همسرش به تدریج جزو ندیمه هاى مادر سلطان درآمد و او حاضر شد گلچهره را به همراه همسرش آزاد سازد، مشروط بر اینکه پیام او را به زینب بیگم برساند. گلچهره این مأموریت را بر عهده گرفت و با شوهرش عازم ایران شد، اما سلطان احمد خان از بیم آنکه
میمون خان، ضعف دولت عثمانى را نزد پادشاه ایران آشکار سازد، در نیمه راه او را به
استانبول بازگرداند و تنها به گلچهره اجازه داده شد که به ایران بیاید.
گلچهره در محل اوچ کلیسا به خدمت شاه و زینب بیگم رسید و در آنجا عریضه شوهر خود به شاه و مادر بزرگ سلطان عثمانى را به او تقدیم داشت. شاه عباس در 6 جمادى الثانى 1015 ق / 9 اکتبر 1606 م، گلچهره و همراهان او را به
استانبول باز گرداند، و مراد آقا از ملازمان ویژه عمه شاه، نیز همراه ایشان به استانبول رفت؛
زینب بیگم در پاسخ مادر سلطان عثمانى نوشت که دولت ایران حاضر است با سلطان عثمانى صلح کند، مشروط بر آنکه آن دولت تمام سرزمینهایى را که سم اسب شاه اسماعیل اول بدانجا رسیده، به ایران بسپارد. مادر سلطان عثمانى در پاسخ نامه نوشت: «اسب شاه اسماعیل چموش بوده و بسیار دویده و به سرزمینهایى که هرگز متعلق به ایران نبوده است تجاوز کرده .... اگر شاه ایران به آنچه اجدادش داشتهاند قناعت کند، او نواده خود سلطان عثمانى را به مصالحه راضى خواهد کرد، مشروط به آن که شاه ایران نیز آنچه از متصرفات عثمانى گرفته است باز دهد. / سفرنامه آنتونیو دوگوه آ، صص 313 - 15».
فرستاده وزیر اعظم دربار عثمانی به دربار شاه عباس
پس از آن یکبار دیگر در ماه شوال 1015 ق / فوریه 1607 م، درویش محمد پاشا وزیر اعظم عثمانى فرستادهاى به همراه پیامىنزد شاه فرستاد. وزیر اعظم در این نامه از در صلح جویى درآمده از شاه عباس خواسته بود که یکى از مردان کار آزموده و مجرب ایران را براى گفتگوهاى صلح روانه دربار استانبول نماید. شاه نیز در 24 شوال 1015 ق / 22 فوریه 1607 م، محمد بیگ روملو، از سرداران بزرگ ایران را با فرستاده وزیر اعظم همراه و به استانبول فرستاد.
وزیر اعظم پس از پذیرفتن سفیر ایران و آگاهى از درخواستهاى دولت صفوى، سفیر دیگرى به نام
خیرالدین به دربار ایران گسیل داشت. وزیر اعظم در نامه خود به شاه عباس نوشته بود، اکنون که شهریار ایران تمام ولایاتى را که در زمان پدرش به تصرف دولت عثمانى درآمده بود، به نیروى سپاهیان ایران باز گرفته، صواب آن است که در کار صلح پیشقدم گردد و در این باره به سلطان عثمانى نامهاى بنویسد، تا او و سایر سران خواهان صلح، سلطان عثمانى را به ترک جنگ که موجب ضعف دو کشور بزرگ مسلمان است، و مایه خرسندى پادشاهان اروپا، راضى کند.
شاه عباس، فرستاده وزیر اعظم را یک سال در ایران نگه داشت و در اوایل 1018 ق / 1609 م به وى اجازه بازگشت داد. شاه همراه فرستاده عثمانى، بار دیگر محمد بیگ روملو را به دربار عثمانى فرستاد و چنانکه مراد پاشا خواسته بود در نامه دوستانهاى که به سلطان احمد خان نوشت، علاقه ایران را به صلح و آشتى ابراز داشت.
اما شاه ایران تنها به ارسال فرستاده اکتفا نکرد، چون احساس مىشد که ممکن است این بار اقدامات دو دولت در ایجاد صلح به نتیجه برسد، پادشاه صفوى بر آن بود که تا در مذاکرات برگهاى برنده بیشترى در اختیار داشته باشد. از این رو، هم زمان با فرستادن سفیر به دربار عثمانى، اقدام به فتح قلعه هاى دیگرى که اهمیت استراتژى براى ایران داشت دست زد. اقدامات
شاه عباس در این باره در مقاله (تسخیر قلعههاى باکو و دربند و شماخى) آمده و پس از آن ادامه گفتگوهاى صلح میان دو دولت در مقاله (سیاست دولت عثمانى در مذاکرات صلح) پى گرفته شده است.