انسان باایمان به دلیل بهرهمندی از موهبت و نعمت معنوی ایمان و ارتباط روحی با مبدا عالم، یعنی خداوند، پیوسته از هوشمندی و درایت و زیرکی برخوردار است و نباید اجازه دهد که فرد یا افرادی از او سوءاستفاده کند. به طور کلی کیاست و هوشیاری و زیرکی مومن به این است که با هیچ بهانه و توجیهی از هدف اصلی خلقت خویش که همان بندگی و نزدیکی به حق است دور نشود.
درباره زیرکی مومن روایات زیادی از ائمه معصومین علیهم السلام ثبت شده است، از جمله:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«زیرکترین فرد کسی است که از خود حساب بکشد و مواظب خود باشد و برای پس از مرگ زندگانی جاویدش کار کند، و احمقترین فرد کسی است که پیرو هوای نفس باشد و به آرزوهای خودش دل خوش کند.»
و نیز فرمود:«زیرکترین مؤمن کسی است که بیشتر به یاد مرگ و در فکر آمادگی برای آن باشد.»
امیرالمومنین علی علیه السلام در پاسخ به این پرسش که «زیرک ترین مردم کیست؟» فرمود:«کسی که رشد و بالندگی خود را از گمراهی تشخیص دهد، تمایل به رشد داشته باشد و در مسیر رشد حرکت کند.»
یکی از افرادی که در
جنگ بدر به اسارت مسلمانان در آمد شخصی به نام ابوعزه بود. او پس از اسارت، از تنگدستی و عیالمندی خویش نزد رسول الله نالید و تقاضای عفو کرد. پیامبر اکرم نیز از او پیمان گرفت که دیگر در جنگ علیه مسلمین شرکت نکند و کسی را نیز در این راه کمک نکند.
اما او در
جنگ احد نیز شرکت کرد و نیروهای جبهه مقابل را علیه مسلمین برانگیخت و سرانجام به اسارت در آمد. او این بار هم به رسول خدا گفت:«من با میل خودم به جنگ نیامدم، من را عفو کن که چندین دختر دارم.»
رسول خدا فرمود:«عهد و پیمانی که با من بستی چه شد؟! نه، به خدا سوگند این مرتبه از تو نمیگذرم و الا در مکه خواهی گفت که من محمد را دوباره مسخره کردم.»
آنگاه فرمان کشتن او را داد و فرمود:«مومن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود.»
امام باقر علیه السلام می فرماید:«مراقب زیرکی مومن باشید زیرا او با نور خدا می نگرد.»
هیچ انسان باایمانی نیست مگر این که دارای زیرکی فروانی است و به میزان ایمانش با نور خدا مینگرد. نکته آخر این که آنچه خداوند به عنوان فراست و زیرکی در انسانهای با ایمان نهاده است، به صورت کامل در امامان معصوم علیهم السلام وجود دارد.
منابع :
بحارالانوار، ج 70، ص 106، ج 1 از امالی صدوق و معانی الاخبار، ص 69، ج 16 از تفسیر امام
بحارالانوار، ج 19، ص 345
بحارالانوار، ج 71، ص 267، ج 13، ج 20، ص 144
بحارالانوار، ج 24، ص 128، ج 13 از عیون الاخبار
بحارالانوار، ج 67، ص 73، باب 2