یکی از مبانی پلورالیسم دینی،
خویشاوندی حقایق بهشمار آمده است; زیرا، هیچ حقی با هیچ حق دیگری، بیمهر و ناسازگار نیست و همهحقیقتها، ساکنان یک ایوان و ستارگان یک
کهکشاناند.این نکته بدیهی و منطقی، اولا، حق را از رنگ و انگ
غربی و شرقی و
ارتجاع و
ترقی نجات میدهد و حق جویان را برای تحصیل و التماس حق، از رویآوردن به هیچ
قبله و درگاهی منع نمیکند و ثانیا، حق شناسان را به موزون کردنمستمر حق خویش با حقهای دیگران، امر و دعوت میکند. مضمون این سخن، پیروی از این قاعده است که
اندیشهای حق است که بااندیشههایحق دیگر بخواند و لذا وظیفهی ترک ناشدنی هر
محقق حق طلب، حل کردن مستمر جدولحقایق و موزون کردن دایمی «
هندسه
معرفت» است و نه دلخوش داشتن جاودانه بهحق خود و فارغ نشستن واز دیگران خبر نگرفتن .
ارزیابی و نقد
- در این استدلال، دو نوع مغالطه صورت گرفته است: یکی مغالطهی«وضع مالیس بعله عله» و دیگری، «مصادره به مطلوب» کردن.
مقدمات مغالطه نخست :
- ب: حق، مطلوب بالذاتاست و از هر کس و هرجا که باشد باید پذیرفته شود. این، مطلبی است که در تعالیماسلامی، مورد تاکید بسیار قرار گرفته است. امام علیعلیهالسلام میفرماید: «حکمت، گمشدهی مؤمن است، هرجا آن را بیابد بر میگزیند، هر چند در دست منافق باشد ». البته این مطلب، با تعلم و دانش آموزی نزد کسی به عنوان معلم واستاد تفاوتدارد; زیرا، تعلم و شاگردی نزد کسی و او را به عنوان معلم و استاد خودبرگزیدن، در فکر و عمل و اخلاق انسان مؤثر است. در روایات اسلامی سفارش شده است که در گزینش استاد، جنبههای عقیدتی و اخلاقی مورد نظر باشد.
- ج: در شناختن حقایق بیشمار در حوزههای مختلف علم و دین، تعاون و مشارکت لازماست و یک یا چند نفر نمیتواند به همه این حقایق دست یابند. این مطلب، خصوصابا گسترش دامنهی علوم، امری بدیهی است. امروز تخصص در علوم، کار پیچیده ودشواری است و به زمان طولانی نیاز دارد. در علوم دینی ، تخصص در همه زمینهها،برای یک نفر، عادتا، ممکن نیست. این مقدمات، همه، استوار و روشن است، ولی از آنها نمیتوان این نتیجه راگرفت که همه آنچه در اختیار همگان قرار دارد، حق است، بلکه نتیجه، آن است که آنچه حق است، با هم سازگار است. و آنچه با هم سازگاری دارد، حق است، در حالی که سخنما، در مورد آرا و عقایدی است که با هم سازگار نیستند، مانند «اثبات و نفیتثلیث» و «قبول و رد نبوت پیامبر اسلام(ص)» و «خاتمیت و جهانی بودن نبوترسول اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم» و «قبول و رد وجود نص در مسئلهامامت» و «اثبات و انکاروجود امام غایبعلیهالسلام » و «توحید و شرک دانستن توسل به اولیای الهی» و «تناسخو معاد» و صدها بلکه هزارانمسئلهی فکری از این قبیل.
- مشکل پلورالیسم، در عقاید سازگار و هماهنگ نیست، تا به حکم سازگاری حقایق،حقانیت آنها را ثابت کنیم، بلکه در عقاید ناسازگار است. به عبارت دیگر، استدلالمزبور، از قبیل مصادره به مطلوب است; یعنی، نخست فرض شده است که همه عقاید وآرا و مذاهب و ادیان، حق است و آنگاه نتیجه گرفته شده است که حقایق، با همناسازگار نیستند و این در حالی است که حق بودن همه مذاهب و ادیان، همان مشکل پلورالیسم و مسئله مورد نزاع است که به دلیل و اثبات احتیاج دارد.
منابع
- علی ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، ص159- 157
- صراطهای مستقیم، عبدالکریم سروش، ص 41
- نهجالبلاغه، کلمات قصار، 80.