فیلسوف کوشش دارد حقیقت " من " خودآگاه را بشناسد که چیست ؟ آیا جوهر است یا عرض ؟
مجرد است یا مادی ؟
چه رابطهای با بدن دارد ؟
آیا پیش از بدن موجود بوده یا با بدن موجود شده یا از بدن سر برآورده است ؟
آیا پس از بدن باقی است یا نه ؟ و امثال اینها .
در این درجه از خود آگاهی ، آنچه مطرح است ، ماهیت و حقیقت خود است که چیست و از چه جنس است ؟
اگر فیلسوف مدعی خودآگاهی است به معنی این است که میدانم ماهیت و جنس و جوهر من چیست ؟
منبع:کتاب انسان در قرآن
شهید مطهری
صفحه61