خودآگاهی جهانی یعنی آگاهی به خود در رابطهاش با جهان که : از کجا آمدهام ؟ در کجا هستم ؟ به کجا میروم ؟
در این خودآگاهی ، انسان کشف میکند که جزئی از یک " کل " است به نام جهان ، میداند یک جزیرهء مستقل نیست ، وابسته است ، به خود نیامده و به خود زیست نمیکند و به خود نمیرود ، میخواهد وضع خود را در این کل مشخص کند .
سخن پر مغز علی ( علیه السلام ) ناظر به این نوع از خودآگاهی است که میگوید :
« رحم الله امرء علم من أین ؟ و فی أین ؟ و الی أین ؟ »
خدای رحمت کند آن که را که بداند از کجا آمده ؟ در کجاست ؟ به کجا میرود
این نوع از خودآگاهی یکی از لطیفترین و عالیترین دردمندیهای انسان را به وجود میآورد ، آن دردمندی که در حیوان و هیچ موجود دیگر در طبیعت وجود ندارد : درد حقیقت داشتن . این خودآگاهی است
که انسان را تشنهء حقیقت ، جویای یقین ، میسازد ، در تلاش اطمینان و آرامش قرار میدهد ، آتش شعله ور شک و تردید به جانش میافکند و او را از این سو به آن سو میکشاند ، آن آتشی که به جان غزالیها میافتد ، خواب و خوراک را از آنها میگیرد ، آنها را از مسند نظامیهها به زیر میآورد ، آوارهء بیابانهاشان میکند و سالها در دیار غربت سر در گریبانشان میسازد ، همان آتشی که " عنوان بصریها " را از خانه و کاشانه شان کوبه کو و شهر به شهر به دنبال حقیقت میکشاند. این نوع از خودآگاهی است که دغدغهء سرنوشت را در انسان به وجود میآورد .
آیا خود آگاهی جهانی به معنای حاکمیت بی قید وشرط بر جهان می باشد؟
منبع:کتاب انسان در قرآن
شهید مطهری
صفحه61