امام حسین علیه السلام پس از چندین ماه توقف در
مکه ناچار به خروج از شهر شد. هنگام خروج، این خطبه را ایراد فرمود:« سپاس مخصوص خداوند است. آنچه او خواهد همان شود، هیچ کس را توان انجام کاری نیست مگر به کمک او، و درود برخدا و رسولش باد!
مرگ برای فرزندان آدم همانند گردنبند بر گردن دختران است. من آرزومند ملاقات نیاکان خود هستم، همان طور که
یعقوب مشتاق دیدار
یوسف بود. و برای من از قبل، زمینی که باید شهادتگاه من باشد و پیکر مرا در خود جای دهد انتخاب شده است. من باید خود را به آن زمین برسانم و گویی می بینم که در زمین
کربلا بدن مرا گرگان بیابان ها در « نواویس » (1) از هم میدرند و شکم های خالی خود را پر می کنند! و برای آدمی گریز از تقدیر که قلم قضای الهی آن را رقم زده مقدور نیست؛ هر چه رضای خداوند است، رضای ما خاندان رسالت در همان است.
بر بلای الهی _ این آزمون بزرگ و خطیر _ صبر میکنم و اجر صابران با خداوند کریم است. آنان که با
رسول خدا صلی الله علیه و آله خویشاوندی دارند، از او جدا نمیگردند و در
بهشت در محضر او خواهند بود و چشم پیامبر عظیم الشان اسلام به دیدار آنها روشن می شود. من صبحگاهان حرکت خواهم کرد، ان شاء الله.»
1- روستایی نزدیک
کربلا که هم اکنون قبر
حر در آن جاست.
منابع:
- قصه کربلا، ص 148.
- اللهوف، ص 25.
مراجعه شود به: