منو
 کاربر Online
467 کاربر online

خداپرستی یا زندگی

تازه کردن چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > مباحث تحقیقی
فرهنگ > الهیات > دین اسلام
(cached)

امام باقرعلیه‌السلام برای سرکشی و رسیدگی به مزارع خود بیرون آمده بود و بواسطة فربهی و خستگی به کمک چند نفر که اطرافش بودند راه می‌رفت.

در این حال مردی بنام محمد بن منکدر که از زهاد و عباد بود و تصادفاً به نواحی بیرون مدینه آمده بود امام را در آن حال دید و در ذهنش آمد که چطور این مرد شریف (امام) دنیا را پی‌جویی می‌کند. و بر آن شد که امام را نصیحتی کند.

پس نزدیک رفت و به امام سلام داد. سپس گفت: آیا سزاوار است مرد شریفی چون شما در طلب دنیا بیرون آید آن هم در چنین وقتی و در چنین گرمایی؟ اگر خدای نخواسته در همچو حالی مرگ شما فرا رسد چه وضعی برای شما پدید خواهد آمد؟ شایسته شما نیست که دنبال دنیا بروید و متحمل رنج و زحمت شوید؟

امام باقر دستها را از دوش کسان خود برداشت و به دیوار تکیه زد و گفت:

«اگر من در همین حال بمیرم در حال عبادت و انجام وظیفه از دنیا رفته ام. زیرا این کار عین طاعت و بندگی است. تو خیال کردی که عبادت منحصر به ذکر و نماز و دعا و روزه است.من زندگی و خرج دارم. اگر کار نکنم و زحمت نکشم. باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز کنم. من در طلب رزق می روم که احتیاج خود را از کس و ناکس سلب کنم. وقتی باید از فرارسیدن مرگ ترسان باشم که در حال معصیت و خلافکاری و تخلف از فرمان الهی باشم.نه در چنین حالی که در حال اطاعت امر خدا هستم. که مرا موظف کرده بار دوش دیگران نباشم و رزق خودم را خودم تحصیل کنم.»



زاهد با شنیدن این عبارات متوجه اشتباه خود شد و فهمید که راه غلطی را می‌پیموده.


ماخذ: بحار‌الانوار ج 11صفحه: 82 داستان راستان صفحه: 78-76


تعداد بازدید ها: 15607


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..