حذیفة ین یمان مکنی به ابوعبدالله از صحابه رسول خداست . وی با پدرش پس از هجرت پیامبر وارد
مکه شدند و رسول اکرم وی را مخیر فرمود که در عدد
انصار باشد یا مهاجران و او انصار را برگزید. وی معروف به صاحب سر
رسول خدا بود و گفتگوهای زیادی با آنحضرت دارد که بعضی مضبوط است .
در جریانی پیامبر، نام های منافقین را به وب فرمود. حذیفه از بزرگان صحابه رسول خدا بود و در روز سرنوشت ساز
جنگ خندق، حضرت وی را فرستاد تا ببیند که کار
قریش به چه نحو است و او خبر داد که سپاهیان کفار در حال بازگشت هستند.
حذیفه در جنگ
نهاوند پس از شهادت نعمان بن مقرن پرچم سپاه مسلمین را بدست گرفت و
همدان و
ری را تصرف کرد. وی در فتح جزیره نیز شرکت داشت و از سوی
عمر بن خطاب به حکمرانی « نصیبین » منصوب گردید، اما حذیفه تنها به معاش روزانه خویش قناعت می ورزید و آنگاه که به مدینه بازگشت خلیفه دوم او را در آغوش گرفت و گفت من و تو برادریم.
پس از اینکه
عثمان کشته شد و مردم با
امیرالمؤمنین بیعت کردند، به اطرافیانش گفت که مرا به مسجد ببرید، چرا که پیر و علیل بود. در مسجد روی منبر قرار گرفت و گفت: ای مردم ، همانا مردم با علی بیعت کردند . پس تقوای خدا را پیشه کنید و علی را یاری کنید. به خدا قسم او بر تمام حق است و بهترین کسانی است که تاکنون آمده اند و تا قیامت خواهند آمد.
سپس دست راستش را بر دست چپش گذارد و گفت: خدایا شاهد باش که من با علی بیعت نمودم ( زیرا در آن هنگام حاکم
مدائن بود ) سپاس خدایی را که تا این مرا زنده نگه داشت .
سپس به فرزندانش سعید و صفوان گفت: مرا ببرید و با علی باشید. برای او جنگ های زیادی رخ خواهد داد که عده زیادی از مردم در آن کشته خواهند شد. کوشش کنید که در رکاب او شهید شوید که به خدا قسم او بر حق و مخالفش بر باطل است.
حذیفه چهل روز بعد از این جریان درگذشت و قبرش در مدائن در کنار
رود دجله قرار دارد. هنگام مرگ به دخترش گفت: اکنون چه ساعتی است؟ دخترش جواب داد: آخر شب. حذیفه گفت: سپاس خدایی را که تا این زمان مرا باقی و زنده گذاشت که نه به صاحب حقی ظلم کردم و نه از صاحب حقی روی برگرداندم.
از امام علی علیه السلام نقل شده است که از هفت نفر به نیکی یاد فرمود که یکی از آنان نیز حذیفه بود و بر آنان رحمت فرستاد و فرمود: « من امام آنها هستم و این هفت نفر بر
فاطمه سلام الله علیها نماز گذاردند. »
منابع:
قاموس الرجال ص 140 الی 145 / تاریخ خلفا ص 20