جوانی چنگیز خان و آغاز قدرت طلبی او
تموچین در ایام جوانی به دست دشمنان اسیر شد تا این که با محنت و سختی بسیار از دست ایشان رهایی یافت.
همسر تموچین به نام
برتد، از قبیله
تنقرات بود و جهیزیهاش تنها یک پوست سمور سیاه بود که چنگیز با اهداء آن به طغرل فرمانروای قبیله
گرائیت حمایت و محبت او را به خود جلب کرد.
در همان ایام، عدهای جنگجو از قبیله
مرگیت که از طوایف وحشی جنگلهای اطراف
بایکال بودند به اراضی و خیمههای خاندان
تموچین شبیخون زدند که ضمن به دست آوردن غنایم، نو عروس وی را نیز به همراه بردند.
چنگیز که در این ایام جوانی دلاور، سخت کوش و جنگجو بود به کمک دوست خود
جاموکا که سرکرده یک دسته از جنگجویان طوایف بود و با پشتیبانی طغرل، که با پدرش
تسوکای نیز دوستی داشت،
مرگیتها را مغلوب کرد و همسر خود را از اسارت نجات داد.
هر چند دوستی با او با
جاموکا دیری نپایید.
به زودی تموچین از سوی اکثر طوایف اطراف به عنوان فرمانروا برگزیده شد و چنگیز خان - خان اعظم یا خان محیط - خوانده شد.
جاموکا هم که در رأس تعداد دیگری از جنگجویان طوایف بود به معارضه برخاست و خود را
گورخان - فرمانروای جهان - نامید.
بدین گونه دوستی دیرینه و برادرانه این دو به دشمنی و کینه توزی سخت انجامید و به آسانی به شیوه معمول در زندگی صحرا نشینان، دوستان سابق به دشمنان خونی یکدیگر تبدیل شدند.
اما دوستی با طغرل تا مدتها بعد دوام داشت.
تموچین و طغرل در نبردی بر ضد تاتار با چین متحد شدند و بعد از پیروزی، چینیها طغرل را
شاهزاده یا اُونَک خان - خواندند