پنج قهرمان از جبهه مقابل
رسول خدا صلی الله علیه و آله موفق شدند از خندق عبور کنند. یکی از آنها
عمرو بن عبدود بود که پس از رسیدن به میدان با خواندن اشعاری تهدیدآمیز مبارز طلبید. هیچ یک از مسلمانها از شدت ترس، تکان نخورد مگر
حضرت علی علیه السلام که داوطلب مبارزه شد، از پیامبر اجازه گرفت و راهی میدان شد.
عمرو وقتی فهمید حریف جنگیاش کیست، ابتدا از نبرد طفره رفت؛ اما علی علیه السلام پافشاری کرد و به عمرو گفت چون من پیاده هستم، تو نیز از اسب پیاده شو. عمرو پذیرفت و نبرد میان آن دو آغازشد. اطرافشان گرد و خاک به هوا بلند شده بود، هیچ کدام از سپاه دو طرف چیزی نمیدید و فقط صدای ضربههای شمشیر بود که به گوش میرسید.
پس از مدتی عمرو با شمشیر به سر علی علیه السلام ضربه زد و علی سپر را روی سر گرفت؛ با این حال سپر و کلاهخود شکافته شد و سرش را مجروح کرد. علی علیه السلام نیز از فرصت استفاده کرد و ضربهای به پای حریف زد که او را نقش زمین کرد. از میان گرد و خاک صدای تکبیر علی بلند شد. مسلمانان دانستند علی عمرو را شکست داده و وقتی گرد و غبار خوابید، دیدند علی روی سینه عمرو نشسته تا سر از بدن او جدا کند. با دیدن صحنهی هولناک کشته شدن عمروبن عبدود، باقی قهرمانان جبهه کفار فرار را بر قرار ترجیح دادند و به اردوگاه خود برگشتند .
منابع:
بحارالانوار، ج 39، ص 4
بحارالانوار، ج20، ص 227
فروغ ابدیت، ج 2 ،ص 130
مراجعه شود به:
تقدیر پیامبر اکرم از علی علیه السلام در جنگ خندق