جنگهای رهایی بخش (جنگهای آزادی بخش)
تعریف جنگهای رهایی بخش
جنگ رهایی بخش عبارت است از مبارزات و پیکارهای ملی و مردمی که در اثر یک
ایدئولوژی ملی گرایانه بوجود آمده ، و در این جنگ
اصل برابری ،
برادری و
آزادی مطرح میباشد.
نگرش کلی
تاریخ کشورهای به استقلال رسیده افریقا ، آسیا و
آمریکای لاتین نمونههای فراوانی از این جنگها و مبارزات ملی و مردمی را داشته است. در دهه گذشته جنبه ایدئولوژی ملی گرایانه (ناسیونالیستی) این جنگها برای مبارزین بسیار قوی و جذاب بوده است، و بانیان این مسلک سیاسی ، روشنفکران مروج این افکار و
عقاید ضد استعماری و سیاستمداران گوناگونی که رهبری این جنگها را بر عهده داشتند، از محبوبیت فراوانی برخوردار بودند.
تاریخچه
هالستی میگوید در دورهای که از
انقلاب فرانسه (1789) شروع میشود و تا اوایل قرن بیستم ادامه مییابد، نظام بین المللی تازهای مسلط میشود که ویژگی خاصی دارد. یکی از ویژگیهای این دوره اوجگیری احساسات ناسیونالیستی (ملی گرایانه) است.
ناسیونالیستم به این چهره خاصی میدهد. احساس تعلق به کشور و دولت مرکزی اوج میگیرد و شهروندان عادی در حیات سیاسی کشور سهم میگیرند.
به این ترتیب امپراتوریهای پرجمعیت روسیه ، اتریش ، مجارستان ، سوئد ، نروژ ، و عثمانی زیر ضربه احساسات ناسیونالیستی نوین رو به تجزیه مینهند. در همه این جریانات ، هم در شکل گیری پادشاهیهای مطلقه و سرکوب گرایشهای تجزیه طلبانه فئودالی و هم ناسیونالیستم نوخاسته ، مردم شهرها یا آنچه
بورژوازی خوانده میشود نقش اصلی را داشتهاند.
آغاز جنگهای رهایی بخش
دوران بین دو
جنگ جهانی اول و دوم اوج سلطه استعمارگران بر کشورهای افریقایی و آسیایی بود. آنها هیچ گاه تصور نمیکردند که ملل مستعمره روزی ادعای
استقلال طلبانه نمایند، و علیه آنها جنگهای آزادی بخش راه بیندازند. اما در فردای پایان
جنگ جهانی دوم ، برخی از ملل استعمار زده اعلام استقلال کرده ،
جنگهای استقلال طلبانه را آغاز نمودند. برخی از آنها به سرعت به پیروزی رسیدند و بعضی دیگر سالها بطول انجامید.
نتایج جنگهای رهایی بخش
- یکی از این نتایج احساسات ناسیونالیستی بود که از این پس حکومتها میتوانستند، از عامه مردم در تقویت نیروهای نظامی و داد و ستدهای دیپلماتیک استفاده کنند. اکنون حکومتها میتوانستند با توسل به غرور مقدس ملی ، مردم را برای شرکت در جنگها بسیج کنند. در انقلاب فرانسه این مردم پا برهنه بودند که بزرگترین و مجهزترین ارتشها را به لرزه افکندند.
این امر همراه با تحولات درونی کشورهای آسیایی و افریقایی ، جنبشهای ریشهداری را در این بخش از جهان دامن زد و نظام دولتی نوع جدید یعنی کشورها ـ دولتها را به بخشهای دیگر جهان گسترش داد.
- مفهوم امنیت ملی از این پس معنا و مضمون واقعیتری مییابد. مشارکت مردم در مسائل سیاسی در همان حال که امکاناتی را برای حکومت فراهم میآورد، محدودیتهایی را نیز بر آنها تحمیل میکرد. در اواخر (قرن نوزدهم) حتی خودکامهترین حکومتها ناگزیر بودند در تعیین اهداف سیاسی ، خارجی و نیز سیاست داخلی و چگونگی واکنش مردم را به حساب آورند.
همچنین ببینید