وقتی مِسور بن مَخرَمه (1) شنید
امام حسین علیه السلام میخواهد راهی
عراق شود، نامهای برایش فرستاد و نوشت:« مبادا فریفته نامه و دعوت مردم عراق شوید! اگر
ابن زبیر به شما میگوید به عراق بروید تا اهالی آن دیار به یاری شما برخیزند، به سخنش اعتنا نکنید. مردم عراق اگر طالب شما باشند، خودشان بر مرکبهایشان سوار میشوند و به حضور شما میشتابند. در چنین صورتی شما هم با اقتدار و قوت نزد آنها تشریف خواهید برد.»
امام علیه السلام هنگامی که نامه را خواند، محبت او را ستود و به حامل نامه خاطرنشان ساخت که:« من از خدا در این کار خطیر، طلب خیر می کنم.»
1- مسوَر بن مَخرمه سال دوم هجری در
مکه متولد شد. پدرش او را در سال هشتم هجری به
مدینه آورد و با این که هنگام وفات پیامبر هشت ساله بود، احادیثی از پیامبر شنیده بود و از حفظ داشت. او مردی فقیه و اهل فضل و دیانت بود. مسور در هشتاد و دو سالگی، هنگامی که
حصین بن نمیر، مکه را برای جنگ با عبدالله بن زبیر محاصره کرده بود، در حالی که در
حجر اسماعیل مشغول نماز بود هدف اصابت سنگی قرار گرفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
منابع:
- قصه کربلا، ص 154.
- الاستیعاب، ج 3، ص 399
- طبقات ابن سعد، ترجمه امام حسین ص 58.
مراجعه شود به: