-=منکران اعجاز قرآن میگویند
قرآن دارای یک اسلوب و روش خاصی است که با روشهای معروف در میان فصحا، بلیغان و سخنسرایان ماهر، تباین و تضاد دارد زیرا قرآن موضوعات متعددی را به همدیگر مخلوط نموده و از هر دری سخن به میان آورده است. در جایی که صحبت از تاریخ میکند، به موضوع
وعده و وعید منتقل میشود و یا پای سخنان و مثلهای حکمت آمیز و مانند آن را میان میکشد در حالیکه اگر قرآن دارای ابواب و فصول منظم و مرتبی میبود و در هر فصلی آیات مربوطه را جمع آوری میکرد، فایدهاش بیشتر و بهره برداری از آن ، آسانتر میگردید.=-
نقد نظریه فوق
باید قبل از هر گونه در مورد قرآن به این نکته توجه داشته باشیم که قرآن
کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سوی
سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده و یک کتاب فقهی، تاریخی و اخلاقی و مانند آن نیست تا برای هر موضوعی باب ویژهای ترتیب بدهد و مطالب را دسته بندی و یک کاسه نماید.
جای تردید نیست که اسلوب روش موجود قرآن بهتر میتواند مقصود و هدف هدایتی و اثرگذاری آن را تامین نموده و نتیجه بخش گردد زیرا اگر کسی تنها بعضی از سورههای قرآن را بخواند، میتواند در مدت کم و بدون زحمت و مشقت به مقاصد زیاد قرآن پیببرد و با اهداف و مفاهیم آن آشنا گردد و در ضمن همان سوره میتواند، به مبدا و معاد متوجه شود و از تاریخ گذشتگان اطلاع حاصل نماید و از سرگذشت آنها عبرت بگیرد و از اخلاق نیکو و تعالیم بر نامههای عالی بهرهمند گردد و باز در ضمن همان یک سوره میتواند، قسمتی از احکام و
دستورات قرآن را درباره عبادات و معاملات فرا گیرد.
آری، همه این مطالب مختلف را میتوان از یک سوره به دست آورد بدون اینکه لطمهای بر نظم کلام وارد آید و در تمام مراحل، تناسب در گفتار و اقتضای حال رعایت شده و حق بیان ادا شده است.
باب بندی نقصی بر اعجاز قرآن
اگر قرآن به صورت ابواب منظم بود این همه فوائد مطرح شده به دست نمیآمد و این چنین نتیجه بخش نمیگردید و خواننده قرآن فقط در صورتی میتوانست با
اهداف و مقاصد عالیه آن آشنا گردد که تمام قرآن را بخواند و ممکن بود که در این بین، مانعی پیش آید و به خواندن تمام قرآن موفق نگردد و به نتیجه کمتری دست یابد.
در حقیقت این روش یکی از مزایا و محسنات اسلوب قرآن است که بر قرآن، زیبایی و طراوت خاصی بخشیده است، زیرا قرآن در عین پراکنده گویی و بیان مطالب مختلف، باز از کمال ارتباط و انسجام برخوردار است و از جملات آن مانند درّ گرانبهایی که با تناسب خاصی به رشته درآمده باشد، در کنار هم چیده شده و با نظم اعجاب انگیزی به هم متصل و مرتبط است.
علاوه بر همه اینها، اگر قرآن باب بندی و فصل بندی میشد، یک اشکال دیگر نیز به وجود میآمد و آن اینکه: بعضی از داستانهای قرآن روی علل و تناسب خاصی تکرار شده و در موارد متعددی از قرآن نقل گردیده است. اگر همه آن مکررات گرچه با عبارتهای مختلف در یک فصل جمع آوری میشد. هدف، مزایا و تناسبات خاصی که در تکرار این داستانها بود منتفی میشد و تکرار آن بی فایده بود.
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به
منبع
ابوالقاسم خوئی، الیبان، مترجمین محمد صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی خوی، چاپ پنجم 1375