یکی از مصائبی که سیاستگذاران
اموی و
عباسی و سایر حکمرانان کشورهای اسلامی برای جهان اسلام به وجود آوردند، دامن زدن به آتش تعصبات قومی و نژادی بود. چنانکه می دانیم اسلام با این تعصبات به مبازره برخاست و بر آنها فائق گشت.
اسلام با اجرای اصل:
«یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم»
(ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را بصورت نژادها و قومها درآوردیم تا یکدیگر رابشناسید , گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست )
به عالی ترین و شریف ترین آروزی بشر جامه عمل پوشید.
اما سیاستگذاران اموی و عباسی و همچنین امراء و حکمرانان جاه طلب دیگر که در گوشه و کنار قد برافراشتند، از نو این آتش را شعله ور کردند و
«شعوبی گری» را رایج ساختند.
در تاریخ اسلام دو جریان تاریک و روشن، زشت و زیبا، در کنار یکدیگر به چشم می خورد: یکی تعصبات تیره و تاریک شعوبی گری و نژادپرستی که دستگاههای سیاسی و مراکز وابسته به آنها آتش را شعله ور می کردند و دیگر احساسات برادرانه و صمیمانه که میان اقوام و ملل گوناگون حکمفرما بود. با همه نیرنگهایی که دستگاههای سیاسی به منظور ایجاد تفرقه و تشتیت به کار می بردند، روحانیت و معنویت اسلام بر همه آنها غلبه داشت، و تمام اقوام وملل و نژادها در حوزه های علمی و صفوف نماز و لشکرکشی های مذهبی، و مجامع دیگر کنار هم قرار می گرفتند و به چشم برادر به هم می نگریستند.
در روزگار ما استعمارگران غربی با نقشه های وسیع و صرف پولهای هنگفت برنامه آتش افروزی تعصبات نژادی و ملی را به مرحله اجرا گذاشته و ملل اسلامی را به موهوماتی در این زمینه سرگرم کرده, خود با خیالی آسوده به چپاول و غارت سرمایه های مادی و معنوی پرداخته اند
امروز بر هر مسلمانی واجب است که چشم باز کند و دیوارهای تفرقه را که با سوءنیت به دست سیاستگذاران قدیم و جدید ساخته شده به هر شکل و صورت خراب و نابود کند و هرگز گرد این گونه خیالات نگردد بداند که :
هیچ قومیت و ملیتی نه سبب شرافت و افتخار ماست و نه موجب ننگ و عار.
کتاب: داستان راستان صفحه: 387