شرح الااسم یا همان
تعریف لغوی شیء، یعنی تفسیر یک کلمه به کلمه دیگری که مانوس تر از آن باشد.
چنانکه بگوییم:
"علم یعنی دانستن".
و یا بگوییم:
"
وجود یعنی هستی".
این نوع تعریف بیشتر در کتب لغت
لغتنامه ها) متداول است.
ما می توانیم به چند نحو، پرسش "چیست؟" یا به عربی چند گونه "
ما(چیست)؟" بپرسیم.
آن "ما"یی (یا چیستی"ای) که سوال از معنی لفظ کند،
"ما"ی شارحه یا شرح الاسم نامیده می شود.
در مقابل، سوال از حقیقت و
ماهیت شیء قرار دارد که
"ما"ی حقیقیه نام دارد.
مثلا اگر بپرسند که: "عنقا چیست؟ (ما العنقا؟)" و منظور، معنی لغوی عنقا باشد، با مای شارحه روبروییم و جواب، این است که: "عنقا یعنی
سیمرغ".
این تعریف، شرح الاسم یا تعریف لغوی عنقا است. در این تعریف، عنقا را به سیمرغ(که برای ذهن مانوس تر از عنقا است)، تعریف کرده ایم.
اما اگر منظور، مای حقیقیه باشد، باید در جواب،
حد تام آن را بیاوریم؛ زیرا از حقیقت و ماهیت اصلی عنقا سوال شده و بنابراین، باید این ماهیت را بیان کرد. (مثلا باید گفت: "عنقا پرنده ای است خیالی که بسیار زیبا است و پرهای بزرگی دارد و می تواند به زیباترین وجه، آواز بخواند و ..." . و این تعریف، دیگر شرح الاسم نیست؛ بلکه شرح الماهیة(بیان ماهیت عنقا) است.)
غیر از تعریف اشیا بر اساس
حد و
رسم آن ها و نیز
خاصه مرکبه و شرح الاسم که تعاریف
منطقی محسوب شده و به همین دلیل، اساسی ترین نوع تعاریف می باشند، گاه از راههای دیگری نیز غیر از این اقسام، می توان تا حدودی اشیا را شناساند و تعریف کرد.
در این باره نگاه کنید به: