اینها تعاریفى هستند که جنبههاى
جامعهشناختى با وضوح بیشترى در آنها انعکاس یافته و بر مبناى دیدگاههاى جامعهشناختى به موضوع نظر می افکنند.
به عنوان نمونه،
امیل دورکیم (1912) دین را از نقطه نظر آثار و وظایف اجتماعىاتعریف مىکند:
در معنى کردن دین با این تلقى، بعضى از جامعهشناسان مفهوم آن را بسط داده و دین را در برگیرنده
ملیتگرایى نیز به حساب آوردهاند.
این نظرگاه ، به این علت که شمول آن بیش از اندازه می باشد، مورد انتقاد قرار گرفته است؛ چرا که تقریبا هرگونه فعالیت همگانى مثلا
مسابقات بیس بال هم مىتواند اثرات وحدتبخش بر
گروههاى اجتماعى داشته باشد .
همین
جامعهشناس فرانسوى در جای دیگر با تأکید بر جنبه اجتماعی دین آنرا اینگونه تعریف می کند:
- دین عبارتست از نظام واحدی از باورداشت ها وعملکردهای مرتبط به امور مقدس است، اموری که جدا از چیزهای دیگر انگاشته شده و در زمره محارم به شمار می آیند، این باورداشت ها وعملکردها همه کسانی را که به آنها پایبند هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام کلیسا یا معبد گرد می آورد.
او که از پیشتازان این نحوه تعبیر و
تفسیر اجتماعى است در همین کتاب ذکر می کند :
- یک جامعه صرفا با قدرتى که بر اذهان افراد خود دارد، آنچه را که براى برانگیختن حس لاهوت در اذهان لازم است، در اختیار دارد. لذا خدایان چیزى نیستند جز جامعه در لباس مبدل .
این نگرش به دین، که همراه با پیدایش رشتههاى
جامعهشناسى و
مردمشناسى بود، سبب ورود عوامل اجتماعى، اقتصادى، تاریخى و فرهنگى در تعریفسازى شد و همانگونه که در
دایرةالمعارف دین اشاره شده،در واقع، بعضى از طرفداران ایدههاى علمى، به تصریح یا تلویح برآنند که تعریف و ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى حاصل مىگردد.
- فویر باخ نیز دین را به همین گونه تعریف می کند. او مذهب را نوعى از خود بیگانگى دانسته و معتقد بود پیشرفت و گسترش شناخت انسان و بازگشت انسان به خود جبرا باعث منتفى شدن مذهب مىگردد و بر این مبنا، در تحلیلى که از مذهب ارائه مىکند، آن را مولود فعل و انفعالات جامعه و در واقع، ناشى از حالت از خود بیگانگى انسان نسبت به خود مىداند.
میر چا الیاده می نویسد:
- دین، از نظر لغت یعنى همبستگى و در اصل، دلالت بر یک سلسله دغدغه دارد که صاحبان آنها را به یکدیگر پیوند مىدهد و بین آنها همبستگى نزدیک پدید مىآورد.
دکتر
رابرت هیوم بر مبناى انگیزههاى مؤکد بر یک رفتار دینى دین را اینگونه ذکر می کند :
- دین عبارت است از جستجوى جمعى براى یک زندگى کاملا رضایتمندانه.
تعاریف دیگرى را نیز مىتوان جزواین تعاریف جدید نسبت به دین قرار داد با این وجه تمایز که نقش و تاثیر
فرهنگ و الگوهاى رفتارى در آنها به گونهاى چشمگیر وجود دارد. مثلا در مقاله دین در
دایرةالمعارف دین آمده است:
- دین عبارت است از سازمانیابى حیات در ابعاد عمقى تجربه که بر طبق فرهنگ محیط، از نظر صورت، کمال و روشنى فرق مىکند. میر چا الیاده نیزهمین تعریف را می پذیرد.
منابع
1- آبرکرومبى،نیکلاس ، جامعهشناسى، ترجمه حسن پویان، ص 320
2- میر چا الیاده،دین پژوهى، ج 2 ص359 به بعدوص 395
3- همو ، همان ، ج 1، ص86 و 84و 95
4- دورکیم ،امیل ، صورت ابتدایی حیات دینی ، ص62
5- مطهرى،مرتضى، فطرت، ص77
6- هیوم ، رابرت، ادیان زنده جهان، ص21