لئون داویدوویچ برونشتین تروتسکی از پدر و مادری
یهودی در نزدیکی الیزا و تگراد تولد یافت، پدرش مستأجر زمینهای کشاورزی در ایالت خرسون در جنوب
روسیه بود. تروتسکی تحصیلاتش را در دانشگاه
اودسا به پایان رسانید و بعد به انقلابیون پیوست و به عملیات انقلابی دست زد. لونا چارسکی در وصف وی چنین نوشته است:
«من همیشه با منتهای عدم موافقت با این جوان جلف کج کلاه می نگریستم که پا روی پا انداخته و بامداد اصول و کلیات نطق بالبداهه خود را با عجله یادداشت میکرد...
آن لحن فوق العاده آمرانه و مغرورانه وی با فقدان آن جذابیتی که همیشه لنین را احاطه کرده بود ... من همیشه تروتسکی را یک مرد بزرگ می پنداشتم.»
از 1905 کار تروتسکی بالا گرفت بریاست سویت (مجلس) نمایندگان کارگران
سن پطرزبورگ برگزیده اما دوباره توقیف شد و سپس با محکوم شدن به حبس ابد ، به
سیبری تبعید گشت. این بار نیز گریخت و به عضویت هیئت تحریریه آرییتزیتونگ و
پراودا پذیرفته شد و رهبری حزب انقلابی خود را عهده دار گشت. در 1914 ضد
جنگ جهانی مقالات متعدد و آتشینی نوشت و در
آلمان به زندان افتاد .
بعد از انقلاب مارس 1917 به روسیه بازگشت و در همین سال به
حزب بلشویک پیوست و در حکومت سویت ، به عضویت شورای کمیسرهای مردم و کمیسر امور خارجه معین شد .
او در 1918
پیمان صلح برست لیتوفسک را با آلمانیها بست. آنگاه کمیسر جنگ گشت و سپاهی گرد آورده در
جنگهای داخلی در 4 جبهه جنگید و بر مخالفات پیروز گردید و با اینکه از لحاظ پارهای عقاید با
لنین مخالف بود، ولی همچنان به لنین وفادار ماند.
هنگام مرگ لنین در جنوب روسیه به شکار مرغابی رفته بود و چون با
استالین اختلاف داشت و قدرت بدست استالین افتاد ، به همین جهت ، تروتسکی در ژانویه 1925 برکنار و به سیبری تبعید گردید و در 1927 به اتهام عملیات ضدحزبی از
حزب کمونیست اخراج شد .
او در 12 فوریه 1929 از روسیه به
استانبول تبعید شد و از آنجا به
نروژ سپس به
آمریکا رفت و از 1937 در
مکزیک به سر برد تا اینکه در 21 اوت 1940 به تحریک استالین ، به دست یک تروریست ، کشته شد.
تروتسکی ، آثار و کتب بسیاری پدید آورد از جمله می توان کتاب های زیر را برشمرد :
1- دفاع از تروریسم
2– ادبیات و انقلاب
3- زندگانی من
4- تاریخ انقلاب روسیه (در سه جلد)
5- دیکتاتوری در مقابل دموکراسی
برخی از عقاید وی:
«راه نیل به
سوسیالیسم «کمونیسم) از دورهای میگذرد که عالیترین دوره تشدید و سختی اصل دولت است، و من شما و همه اکنون در همان دوره قرار گرفته و از آن میگذریم. درست مانند چراغی که قبل از خاموش شدن آخرین شعله درخشان خود را ظاهر میکند بهمین طریق دولت قبل از آنکه ناپدید شود ، بهصورت
دیکتاتوری پرولتاریا تجلی مینماید، یعنی بیرحمترین شکل دولت ظاهر میشود و با نهایت قدرت و اتوریته ( اقتدار )بر حیات اتباع کشور حکومت میکند و به هر سمتی که بخواهد ایشان را هدایت مینماید ....
توضیحی به زبان ساده :
اگر بخواهیم کشور و جامعه ای را به حالت آرمانی اش برسانیم ، باید خیلی تلاش کنیم . خصوصا وقتی خیلی به این هدف نزدیک هستیم ، کار خیلی سخت تر خواهد بود .
دولت ، در این حالت ، بی رحم خواهد بود و به شدت بر همه جامعه کنترل خواهد کرد تا آنها خوب هدایت کند .
( توجه : این همان ویژگی است که حکومت کمونیست های شوروی ، به کار گرفتند و بدان عمل کردند و کشور را خیلی سخت و محکم کنترل کردند . )
ادامه نظریات تروتسکی :
باستثنای سپاه، هیچ تشکیلاتی مانند تشکیلات دولت طبقه کارگر در مشکلترین دوره تحول، تا کنون انسان را چنین سختی و اجبار کنترل نکرده است ... دموکراتیزه کردن به طوریکه (یک شخص )مارکسیست در الفبای
مارکسیسم خوانده است، عبارت از الغای مفهوم نیروهای هوشمند و به هیچ شمردن کسانیکه مالک علوم تخصصی میباشندْ و تعویض ایشان بهوسیله انتخابات و صندوق آراء نیست. طبقه کارگر باید تحت قیادت پیش قراولان خود ، تعلیمات و فرهنگ خود را براساس سوسیالیسم تجدید کند . (یعنی از نو درس بخواند) هر کس که این نکته را درک نکند نسبت به الفبای فن سوسیالیسم جاهل است.»
توضیحی به زبان ساده :
اگر
مارکس گفته است که کشور مردمی می شود ، به معنای آن نیست که انتخابات برگزار می شود .
چرا که انتخابات یعنی بجای برنامه ریزی از روی کارشناسی ، همه چیز را به صندوق رأی بسپاریم .
این جاهلانه است . بلکه باید همه طبقه کارگر را بصورت دقیق و آگاهانه هدایت کرد .
و این کار را باید بخشی از خود کارگران که خیلی پیش رفته اند ، انجام دهند .
ادامه نظریات تروتسکی:
در توضیح مرحله بعد و مسئله کار اجباری که در اعلامیه حزب کمونیست
مانیفست کمونیسم چنین بیان داشته است: «اصل خدمت و کار اجباری برای کمونیست ، اصلی مسلم است و آنکس که کار نمیکند غذا هم نخواهد داشت. و چون همه ما محتاج به اغذیه هستیم، ناچار همه ما مجبور به کار کردن هستیم. خدمت و کار اجباری در قانون اساسی ما و در کل (مجموعه قوانین) کارگری ما مندرج است .... اکنون لازم است که این مطلب را برای همیشه روشن سازیم که همانطور که اصل سوسیالیزه کردن وسائل تولید، جانشین اصل مالکیت اموال در شیوه
سرمایه داری شده است، اصل خدمت و کار اجباری نیز به طریق پایدار و به طریق افراطی (رادیکالی) ، جای آزادی اجیر کردن افراد را گرفته است ... و این اصل ، جوهر اصل کار اجباری است که ناگزیر وارد برنامه تشکیلات سوسیالیستی کارگران گردیده و عنصر اساسی در آن برنامه قرار گرفته است. چون حیات اقتصادی متشکل بدون کار اجباری میسر نیست. لذا کار اجباری هم بدون لغو عقیده موهوم آزادی کار و بدون تعویض عقیدة فوق با اصل الزام و اجبار واقعی تحقق نمیپذیرد.»
توضیحی به زبان ساده :
در حکومت کمونیستی ، همه باید کار کنند . وقتی ما در این حکومت ، کارخانه ها و مزارع را دولتی کردیم ، پس باید روش کار کردن را هم عوض کنیم .
در سرمایه داری ، همه کارگران را اجیر می کردند . و ما در اینجا باید همه بصورت اجباری ، کاری را که تعیین شده است ، انجام دهیم .
چرا که کار تعیین شده برای ما ، بصورت کارشناس ، محاسبه و بررسی شده است .
ادامه نظریات تروتسکی :
در مورد مساوات اقتصادی و سیاسی گوید:
«در عمق رقابت، یک غریزه حیاتی نهفته است و آن تقلا برای وجود است (
داروینیسم مارکسیستی) که در نظم
بورژوا (نظام سرمایه داری )صورت رقابت را به خود میگیرد. رقابت حتی در جامعه تکامل یافته سوسیالیست هم ناپدید نمیشود ، بلکه با تأمین متزاید احتیاجات لازم زندگی ، رقابت کمتر صورت خودپرستی را داشته و تنها به شکل یک اخلاق ایدهآلیست بیرون میآید »
توضیحی به زبان ساده :
وقتی جامعه آرمانی هم به وجود آمد و همه چیز به اندازه نیاز ، در اختیار همه کس بود ، بازهم رقابت وجود خواهد داشت . اما نه از روی خود خواهی .
بلکه بصورت یک اخلاق ایده ال . یعنی هرکس سعی خواهد کرد که بیشتر و بهتر کار کند تا انسان بهتری باشد .
ادامه نظریات تروتسکی :
در کتاب زندگانی من آمده است:
«انقلاب، از نقطه نظر ارزش مطلق شخصیت انسان، البته مردود است و همچنین است جنگ، و لذا کل تاریخ بشریت (چون دو عنصر مزبور را دارد) نیز مردود میباشد . با وجود این ، جوهر فکر شخصیت، تنها در نتیجه انقلابات و طغیانها بوجود آمده و رشد کرده و هنوز به مرحله کمال نرسیده است ...
حال این روش از نقطه نظر فلسفه عادی خوب است با بد، من نمیدانم و اقرار میکنم که علاقهای هم به دانستن آن ندارم، ولی قطعاَ میدانم که این است تنها راهی که بشریت آن را یافته و میشناسد.
نقل عبارات تروتسکی از کتاب " تاریخ فلسفه سیاسی " تألیف دکتر بهاءالدین پاسارگاد.