یزید پس از چند روز توقف اهل بیت علیهم السلام در
شام،
نعمان بن بشیر را مأمور رساندن کاروان اسرا به
مدینه کرد.
آنگاه
علی بن الحسین علیه السلام را فرا خواند و به او گفت:« خدا لعنت کند
عبیدالله بن زیاد را. به خدا اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هر چه از من میخواست، به او می دادم و هر طور بود، از قتلش جلوگیری میکردم، ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. وقتی به مدینه رسیدی، برای من نامه بنویس و هرچه خواستی به من گوشزد کن تا برآورده سازم.»
آن گاه لباس های او و خاندانش را که از
کربلا به غارت برده بود، پس داد.
یزید به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد کاروان را شبها راه ببرند و از جلو چشم خود دور نکنند، و با اینحال همچون نگهبانان رفتار نکنند و اگر یکی از کاروانیان خواست وضو بگیرد، مزاحمش نشود.
نعمان بن بشیر و همراهانش نیز چنان که یزید گفته بود، با آنان مدارا کردند تا کاروان را به مدینه رساندند.
منابع: