مقصود از
ایدئولوژى، برنامههاى ویژه زندگى است و مقصود از
جهانبینی، نوع بینش و نگرش خاص به انسان و جهان است.
تردید نیست که هر یک از افراد انسان در زندگى طبعا به همنوعان خود گراییده درمحیط اجتماع و زندگى دسته جمعى اعمالى انجام مىدهد و این اعمال را تحت نظامى قرار مىدهد که از آن تخطى نمىکند و منشا این نظم، این است که انسان مىخواهد یک زندگى سعادتمندانه داشته باشد که تا مىتواند نیازمندىهاى خود را به طور کاملترىرفع کند.
از این جاست که انسان پیوسته اعمال خود را طبق مقررات و قوانینى که به دلخواهخود وضع کرده و یا از دیگران پذیرفته، تطبیق مىکند. این قوانین و مقررات، مبتنی بر نوع تصور و شناختی است که انسان از جهان هستى که خود نیز جزئى از آن استدارد.
کسانى که جهان را همین جهان مادى و محسوس دانسته و انسان را پدیدهاى صددرصدمادى مىدانند که پس از مرگ نابود مىشود، روششان در زندگى به گونهاى است کهخواستههاى مادى و لذایذ چند روزه دنیوى خود را تامین کنند.
- کسانى که مانند عامه بت پرستان جهان، طبیعت را آفریده خدایى بالاتر از طبیعت مىدانند، برنامه زندگى خود را طورى تنظیم مىکنند که خشنودى خدا را جلب کنند وموجبات خشم او را فراهم نیاورند; چه اگر خدا را خشنود کنند، نعمت خود رابرایشان فراوان و پاینده مىدارد، و اگر خشمگین سازند، نعمت خود را از دستشانخواهد گرفت.
- کسانى که علاوه بر ایمان به خدا، براى انسان زندگانى جاودانى قایل بوده و اورا مسئول خوب و بد اعمال خود مىدانند، و در نتیجه، روز بازخواست و پاداش اثباتمىکنند مانند مجوس ، یهود، نصارى و مسلمین، در زندگى خود راهى را مىخواهند بپیمانید که این اصل اعتقادى در آن مراعات شود و سعادت این سرا و آن سرا را،تامین کند.
- مجموع این اعتقاد و اساس (اعتقاد در باره حقیقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگى مورد عمل قرار مىگیرد، «دین» نامیده مىشود.
بنابراین، انسان هرگز از دین (
برنامه زندگى که براصل اعتقادى استوار است)بىنیاز نیست.