مقدمه
در تقسیم بندی ، انگیزهها بر اساس معیارهای مختلف طبقه بندی از
انواع انگیزش معرفی میشود. که هر چند تحت عناوین مختلف طبقه بندی میشوند، اما اغلب همپوشیهای گستردهای با یکدیگر دارند بطوری که گاه یک نوع انگیزه در طبقات مختلفی میتواند دسته بندی شود. در یک تقسیم بندی مهم و معروف که از انگیزهها به عمل آمده است، انگیزه را به دو دسته کلی
درونی و
بیرونی تقسیم بندی کردهاند.
در مبحث انگیزش گفته میشود که انگیزه نیرویی است که فرد را به عمل و حرکت وا میدارد، به فرد انرژی میدهد و فعالیت او را در جهت رسیدن به هدف شکل میدهد. فرد بسته به شدت انگیزش و شدت نیرویی که در او بوجود آمده ، فعالیتها و اعمال خود را سامان میدهد تا جایی که انگیزه ایجاد شده برآورده شود. به عبارتی انگیزه ایجاد شده حالت فرد را از حالت آرامش و سکون به حالت تهییج و تحریک تغییر میدهد و فرد فعالیت خود را تا جایی ادامه میدهد تا به حالتی که در او ، حس آسایش و آرامش را ایجاد میکند، برسد.
با این توصیف تفاوتی که دو دسته انگیزه درونی و بیرونی را از هم متمایز میسازد، به منبع و کانونی بر میگردد که انرژی فرد را تامین میکند. به عبارتی در او نیروی عمل و فعالیت ایجاد میکند. منبع این انرژی در
انگیزههای بیرونی در محیط فرد قرار دارد. فرد تلاش میکند با انجام عمل فعالیتی به پاداشهایی برسد که در محیط او قرار دارند. که اغلب پاداشهایی ملموس ، معین و کاربردی هستند. این پاداشها معمولا از طرف محیط فرد مثلا خانواده ، معلم ، اجتماع برای فرد تامین میشود.
انگیزههای درونی و انواع آن
انگیزههای درونی به عنوان دسته مهمی از انواع انگیزش ، به آن دسته از انگیزهها گفته میشود که منبع و کانون آنها در درون فرد و نه محیط خارج وجود دارند. پاداشهایی که فرد در قبال نیروزایی این انگیزهها دریافت میکند پاداشهایی درونی هستند، که لزوما پاداشهایی ملموس نخواهد بود. فرد براساس یک خواست درونی ، یک میل باطنی دست به عمل میزند و فعالیت خود را جهت میدهد. آنچه باعث میشود فرد به تداوم عمل بپردازد موتورهایی درونی هستند که تا رسیدن فرد به مصرف او را یاری میدهند.
انگیزه پیشرفت ،
پیوند جوئی و
استقلال طلبی از انواع انگیزههای درونی هستند.
چگونگی شکل گیری انگیزههای درونی
شاید همچون سایر مباحث
روان شناسی دلایل مشخص به عنوان علل به وجود آورنده انگیزههای درونی کار چندان ساده و آسانی نباشد. با اینحال ردپای شکل گیری انگیزه را نیز طبق روال معمول میتوان در
دوران کودکی جستجو کرد. شیوههای تربیتی و والدین ، الگوهای مناسب دوران کودکی که دارای انگیزههای بالای درونی باشند، اطلاع آموزش و پرورش و ... ، از عوامل مهم و موثر در شکل گیری انگیزههای درونی هستند. هر چند شکل گیری و فعالیت این انگیزهها در تمامی سنین میتواند رخ دهد، ولی تاکید خاص بر دوران کودکی وجود دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد که شیوه فرزند پرورشی مبتنی بر دموکراسی بیشترین میزان افراد دارای انگیزه درونی را تربیت میکند. از سوی دیگر والدینی که فعالیتها و برنامههای خود را بر اساس انگیزههای درونی خویش تنظیم مینمایند، اغلب دارای فرزندانی با انگیزش درونی هستند.جریان آموزش و پرورش نیز میتواند سهم عمدهای در شکل گیری انگیزههای درونی افراد داشته باشد. در صورتی که اجرای برنامههای آموزشی تنها مبتنی بر پاداشهای بیرونی باشد تقویت لازم روی انگیزههای درونی صورت نخواهد گرفت.
اهمیت و نقش انگیزههای درونی
گفته میشود انگیزههای درونی عمدتا کارایی و تاثیرات عمیقتری در طول زندگی فرد خواهند داشت. به عنوان ذخایری پر انرژی به شمار میروند که پایداری بالاتری داشته و عملکرد فرد را در حیطههای گستردهای تحت تاثیر قرار میدهند. بر این اساس وجود یک انگیزه درونی تاثیرات خود را را در جنبههای مختلفی از زندگی فرد نمایان میسازد، بنابراین از اهمیت و نقش فزایندهای برخوردار است.
تفاوتهای فردی در انگیزههای درونی
افراد مختلف با توجه به تفاوت آنها در ساختار ژنتیکی و عمدتا محیطی خود شامل شیوههای مختلف فرزند پروری و ... ، تفاوتهایی بارز در انگیزههای درونی دارند. تفاوت افراد در این مورد عمدتا به شدت انگیزهها مرتبط است. به عبارتی افراد مختلف از لحاظ شدت و میزان انگیزههای خود با یکدیگر متفاوت هستند و نتیجه اینکه عملکردهای مختلف از خود نشان میدهند.
یک نمونه
انگیزه پیشرفت یکی از معروفترین و مهمترین انگیزههای درونی به شمار میرود. افراد مختلف نیز از لحاظ شدت و میزان متفاوت هستند و عملکردهای مختلفی از خود نشان میدهند. پژوهشهایی که
مک للاند و همکارانش در این رابطه انجام دادهاند تفاوتهای فردی را نشان دادهاند. بطوری که افراد دارای انگیزش پیشرفت بالا ، برای رسیدن به اهداف پیشرفت جویانه تلاش و پشتکار بیشتری از خود نشان میدهند، کمتر در مقابل شکست ناامید میشوند.
فعالیتهایی را انتخاب میکنند که دشواری آنها نه چندان دشوار و نه چندان ساده و سهل است. واقع گرایانهتر عمل میکنند و اهدافی را انتخاب میکنند که احتمال رسیدن به آنها در حد متوسط باشد، نه کم و نه زیاد. این افراد ممکن است در حیطههای مختلفی عمل میکنند، ولی آنچه آنها را در یک طبقه قرار میدهد تمایل ، تلاش و انرژی آنها برای ادامه فعالیت تا رسیدن به پیشرفت است. این پیشرفت چه در زمینه تحصیل باشد، چه تجارت و چه در سایر فعالیتها.
مباحث مرتبط با عنوان