انسان کامل در مکتب عشق
مکتب دیگر درباب انسان کامل ، ( اصلا کلمه " انسان کامل " را عرفا برای اولین بار در عالم طرح کردهاند ) مکتب عشق است .
مکتب عشق که همان
مکتب عرفان است ، کمال انسان را در عشق که مقصود ، عشق به ذات حق است و در آنچه که عشق ، انسان را به آن میرساند ، میداند .
برخلاف مکتب عقل که مکتب حرکت نیست و مکتب فکر است حکیم سخن از حرکت ندارد ، به عقیده او همه حرکتها ، حرکت ذهن است این مکتب ، مکتب حرکت است ، اما حرکتی صعودی و عمودی ، نه حرکت افقی. در ابتدا که انسان میخواهد به کمال برسد حرکتش باید صعودی و عمودی باشد ، یعنی حرکت به سوی خدا ، پرواز به سوی خدا .
اینها معتقدند که سخن ، سخن فکر نیست ، سخن عقل نیست ، سخن استدلال نیست ، سخن ، سخن روح انسان است . به عقیده اینها روح انسان واقعا به حرکت معنوی حرکت میکند تا آنجا که به خدا میرسد . همینجاست که جنجال به پا شده است که " انسان به خدا میرسد " یعنی چه ؟ ولی آنها حرف خودشان را در جای خود ، خوب گفتهاند . مکتب عشق اساسا مکتب عقل را تحقیر میکند .
یکی از فصول و بخشهای بسیار عالی ادبیات ما ، بخش "
مناظره عقل و عشق " است . چون کسانی که وارد این بحث شدهاند اغلب خودشان اهل عرفان بودهاند ، همیشه عشق را بر عقل پیروز کردهاند .
مکتب عشق برای رسیدن انسان به کمال ، عقل را کافی نمیداند ، میگوید عقل ، جزئی از وجود انسان است ، نه اینکه تمام ذات انسان عقل او باشد ،عقل مثل چشم ، یکابزار است ، ذات و جوهر انسان که عقل نیست ، ذات و جوهر انسان ، روح است و روح از عالم عشق است و جوهری است که در آن ، جز حرکت به سوی حق چیز دیگری نیست . این است که عقل در این مکتب تحقیر میشود .
حافظ گاهی این مطلب را با تعبیرات عجیبی میگوید :
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
عرفا همیشه مستی را به آن معنا که خود میگویند بر عقل ترجیح میدهند .
آنها حرفهای خاصی دارند ، توحید ، نزد آنها معنی دیگری دارد ، توحید آنها وحدت وجود است ، توحیدی است که اگر انسان به آنجا برسد همه چیز شکل حرفی پیدا میکند . در این مکتب انسان کامل در آخر ، عین خدا میشود ، اصلا انسان کامل حقیقی ، خود خداست و هر انسانی که انسان کامل میشود ، از خودش فانی میشود و به خدا میرسد . راجع به این مکتب هم در جای خود صحبت میکنیم .
منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 124