در جهان بینی توحیدی، تمام عظمتها و کمالات بدون استثناء همه متعلق به خداوند است و خداوند سرچشمه وخالق هر عظمت و کمالی است.
انسان همانند سایر موجودات عالم خلقت نیست بلکه از امتیازات خاصی برخوردار است که مشابه آن به هیچ موجود دیگری اعطا نشده است و جوهره و عصاره تمامی عالم آفرینش و نماینده الهی و بزرگترین آیت خداوند است.
در دین آسمانی نه تنها انسان بدست فراموشی سپرده نمیشود بلکه انسان گرایی واقعی به معنای کمال توجه به رشد و اعتلای انسان و پرهیز از قربانی کردن او در برابر هر امر دیگر، فقط در ادیان الهی وجود دارد.
به دنبال تحولات شگرفی که در جهان غرب واقع شد، دین الهی جای خود را به مذهب نوین انسان بریده از آسمان یعنی مذهب انسان پرستی داد.
از آن پس تقریبا تمام مکتبهای فلسفی و سیاسی و اجتماعی که پا در عرصه وجود گذاردند همگی در اساس خود منتهی بر
اومانیسم بودند. نکته جالب این که همه مکتبهای قرون اخیر در جهان غرب که داعیه نجات انسان را از چنگال
از خود بیگانگی داشتهاند و خواستهاند که او را به انسانیت راستینش برگردانند هر یک از آنها خود نوعی از خود بیگانگی را برای بشر به ارمغان آورده اند.
علاوه بر این، همه آنها یک نوع از خود بیگانگی را که اساس تمام از خود بیگانگیهای دیگر است قبل از همه به انسان خوش بین و بلکه غفلتزده غرب تحمیل کردهاند و آن از خود بیگانگی ناشی از قطع پیوند میان انسان و مبدأ هستی است.
چه، ایدئولوژیهای الحادی که در فرهنگ جدید غرب به وجود آمدند عالیترین جلوه حیات آدمی را که همانا در روح متصل به آستان ربوی است از منظر او خارج کرده و به جای مجموعه روح و جسم، تنها کالبد مادی او را به عنوان شخصیت حقیقی انسان به او معرفی کردند.
چه بیگانگی از این بالاتر که آدمی نسبت به وجود و ابعاد وجودی خود بیگانه شود.
سیانتیسم،
مارکسیسم و
اگزیستانسیالیزم نمونههای بارزی از این مکاتب هستند.
کتاب آشنایی با مکاتب و اصطلاحات عقیدتی و سیاسی
نویسنده: دفتر برنامه ریزی و کتب درسی
صفحه: 8