فاطمه علیهاسلام بعد از پدر همواره غمگین بود. بدن شریفش نحیف، چشمانش اشکبار و قلبش سوخته بود. کودکان نازنین خود را خطاب میکرد و میفرمود:« کجا رفت پدر مهربان شما که شما را عزیز میداشت و در آغوش می گرفت؟ چرا دیگر نمیآید و در منزل ما را نمیگشاید؟!»
امیرالمؤمنین میفرماید:« من
رسول خدا را در پیراهنش غسل داده بودم. فاطمه علیهاسلام همواره از من میخواست آن را نشانش بدهم. یک بار پیراهن را به او دادم. او پیراهن پدرش را گرفت و آن قدر آن را بویید تا از هوش رفت. من چون این منظره را دیدم، پیراهن رسول خدا را پنهان کردم.»
امام صادق علیه السلام میفرمود:« فاطمه علیهاسلام بعد از رحلت رسول خدا غم و اندوه فراوانی داشت. به همین دلیل
جبرئیل نزد او میرفت، او را تسلی میداد و از رسول خدا و جایگاه بلندش در بهشت برای او سخن میگفت.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 43، صفحات 181 و 157 و 156.
مراجعه شود به: