عبدالمطلب، بزرگ
قریش، که سرپرستی
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به عهده داشت به دنبال دایهای برای نوه خود بود.
عقیل بن ابی وقاص - پیرترین مرد قریش -
حلیمه دختر ابوذؤیب از قبیله بنی سعد را برای دایگی محمد صلی الله علیه و آله وسلم معرفی کرد. عقیل گفت:« او زنی است عاقل که از گفتاری فصیح و سیمایی زیبا و خاندانی گرامی برخوردار است.»
عبدالمطلب پدر حلیمه (ابو ذؤیب عبدالله بن حارث) را توسط پیکی به نزد خود فرا خواند و از او درخواست کرد که حلیمه را برای شیردادن حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به مکه بیاورد و در عوض پاداشی بزرگ دریافت کند.
صبحگاهان حلیمه با شوهرش (بکر بن سعد) به دیدار عبدالمطلب در مکه آمدند.
حلیمه کودک را در آغوش گرفت و پستان چپ خود را به دهان او گذاشت ولی محمد از خوردن امتناع کرد و با دست خود، سینهی راست او را گرفت. به دلیل آن که پستان راستش بدون شیر بود، حلیمه او را وادار به خوردن پستان چپ می کرد ولی موفق نمی شد تا این که بالاخره سینه راست خود را در دهان نوزاد نهاد. همین که نوزاد شروع به مکیدن کرد، پستان حلیمه پر شیر شد و دهان کودک از شیر انباشته شد. حلیمه با شگفتی گفت:« چقدر عجیب است! من دوازده کودک از سینه چپ خود شیر داده ام ولی یک قطره شیر از سینه راستم ننوشیدهاند؛ ولی اکنون به برکت این کودک پستانم پر از شیر شده است.»
عبدالمطلب ابتدا از حلیمه خواست در مکه بماند ولی او سکونت در قبیله خود (اطراف مکه) را ترجیح داد، به همین دلیل، عبدالمطلب با دو شرط محمد را به حلیمه سپرد: اول آن که با نوزاد رفتار خوبی داشته باشد و دیگر این که هر جمعه او را برای دیدنش به مکه بیاورد.
آنگاه نوزاد را همراه چهار هزار درهم و هدایایی گرانبها به حلیمه سپرد. حلیمه همراه شوهرش در حالی که محمد را در آغوش داشت، سوار بر شتر شدند و به سمت محل سکونت قبیله خود (بنی سعد) حرکت کردند.
منابع:
- سیرةالنبویه، ج1، ص169
- بحارالانوار، ج15، ص341 --- الفضائل
- همان ص371 --- الانوار
مراجعه شود به: