حکیمه خاتون می گوید: هنگام ولادت
حضرت مهدی علیه السلام، گویا میان من و
نرجس پردهای زده شد و من دیگر نرجس را ندیدم.
فریادزنان به سوی
امام حسن علیه السلام دویدم. امام فرمود:« ای عمه! برگرد! به زودی او را خواهی دید!» به اتاق باز گشتم. طولی نکشید که نرجس را دیدم که نور شدیدی از وجودش میدرخشید. سپس کودکی را دیدم که صورت و زانوهایش بر زمین نهاده، دو انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده، میگوید:« شهادت میدهم که هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست، تنهاست و شریکی ندارد. و شهادت میدهم که جدّم، رسول خداست و پدرم، امیر مومنان است.»
آنگاه یکایک
امامان را نام برد تا به نام خودش رسید. فرمود:« خدایا، وعدهات را درباره من محقق کن، کار مرا به پایان برسان، گامهایم را محکم گردان و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر گردان.»
مهدی را در آغوش گرفتم و دیدم پاک و پاکیزه است. در همین هنگام، امام حسن عسگری صدا زد:« ای عمه، فرزندم را نزد من بیاور!» آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش بردم.
هنگامی که مهدی علیه السلام مقابل پدر رسید، سلام کرد. امام حسن او را در آغوش گرفت ـ یک دست زیر بدن مهدی و دست دیگر را زیر پاهای او قرار داد. آنگاه زبانش را در کام فرزند قرار داد و بر چشم و گوشش دست کشید.
سپس مهدی را روی کف دست چپ نشاند، با دست راست خود را بر سرش کشید و فرمود: « فرزندم، به قدرت خدا سخن بگو.»
مهدی لب به سخن گشود و گفت:«
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و نرید ان نّمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکّن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانو یحذرون.»
آنگاه بر
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان درود فرستاد و پس از درود بر پدر بزرگوارش، لب فرو بست.
امام حسن علیه السلام فرمود:« ای عمه! او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و سپس بار دیگر به نزد من بازگردانش.»
او را نزد مادرش بردم. مهدی علیه السلام به مادر سلام کرد. سپس او را نزد پدر باز گرداندم.
منابع:
بحارالانوار، 51 / 3 و 135 و 185 ----------- کمال الدین
بحارالانوار، ج 51، ص 3و 125 و 13 و 17 و 18، حدیث 3 و 14 و 25 ------ کمال الدین
مراجعه شود به:
کیفیت ولادت امام زمان علیه السلام
معجزات امام زمان عج