معلی بن خنیس میگوید:
در خدمت
امام صادق علیه السلام بودم که محمد بن عبدالله بن حسن از راه رسید و به امام سلام کرد و رد شد. پس از رفتن او، چشمهای امام اشک آلود شد.
به امام گفتم:«چرا گریه میکنید؟»
فرمود:« دلم به حال محمد بن عبدالله سوخت، زیرا او ادعای چیزی را دارد که به او نمیرسد. من در
کتاب علی علیه السلام نام محمد بن عبدالله را در میان خلفا و حاکمان این امت ندیده ام.»
توضیح: محمد بن عبدالله خواهان به دست آوردن قدرت و حکومت بر جامعه بود.