عاطفه و محبت امام نسبت به مؤمنین و مستضعفین به همان اندازه عمیق و شگفتانگیز است که انعطافناپذیری و سرسختی ایشان در برابر مستکبرین و ستمگران. و آن عاطفه و این سرسختی را می توان به طور متقابل در دوستی محرومین و مستضعفین و ستم پیشگان، نسبت به ایشان ارزیابی کرد.
در زمان حیات امام یک خانم ایتالیایی که شغل او معلمی و دینش مسیحیت بود، نامهای که آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام بود همراه با یک گردن بند طلا برای حضرت
امام خمینی فرستاد و در آن متذکر شده بود که این گردن بند را که یادگار آغاز ازدواجم هست و لذا آن را بسیار دوست میدارم به نشانة علاقه و اشتیاقم نسبت به شما و راهتان تقدیم محضر شما مینمایم.
مسئولان دفتر امام میگویند: مدتی آن را نگه داشتیم و بالاخره با تردید از اینکه امام آنرا میپذیرد یا نه، همراه با ترجمه نامه خدمت اما بردیم، نامه به عرض ایشان رسید و گردن بند را نیز گرفتند وروی میزی که کنارشان قرار داشت گذاشتند، دو سه روز بعد اتفاقاً دختر بچه دو سه سالهای را آوردند آنجا که پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود، وقتی متوجه شدند فرمودند: الان بیاوریدش داخل، بعد او را روی زانوی خودشان نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچه چسانیده و دست بر سر او گذاشتند، وضعیتی که نسبت به فرزندان خودشان دیده نشده بود و مدتی با همین حالت آهسته با او سخن گفتند.
با آنکه فاصله ما با ایشان کمتر از 5/1 متر بود حرفهای ایشان برای ما مشخص نبود. ولی با آن که بچه افسرده بود بالاخره در آغوش امام خندید و به دنبال آن انگار امام هم احساس بستگی وانبساط کرد و آنگاه دیدیم که امام همان گردن بندی که زن ایتالیایی فرستاده بود را برداشتند و با دست مبارکشان برگردن دختربچه انداختند و در حالیکه دختر بچه از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید از خدمت امام بیرون رفت .»