شخصیت عظیـم و افکار بلند حضرت
امام خمینی از یک سـو ، گستردگـى مباحث مـربـوط به هنـر و شاخه هاى مختلف آن از سـوى دیگـر ، و محـدودیت صفحات خاص ایـن موضوع از سوى سـوم ، پرداختـن به مـوضـوع
امام خمینی و هنر را دشوار مى سازد.
اما از آنجـا که جـامعیت شخصیت امـام راحل و دیـدگـاههاى نـو و مترقى حضرت او نسبت به مسایل گوناگون از جمله هنر ، پرداختـن به ایـن موضوع را ضرورى مـى سازد ، هر چند گذرا به مـوضـوع یاد شـده مى پردازیم.
گستـره بحث دامنه مبـاحث و شـاخه هاى مـربـوط به
هنر ، بسـى گسترده است. از نـویسنـدگـى ، شعر ، قصه ، طنز ، نقاشـى ، مـوسیقـى ، خطـابه و سخنـورى گـرفته ، تـا وادى فیلـم و سینمـا و تـإتـر و برنامه هاى هنرى رادیو و تلـویزیون و کاریکاتـور ، نمایشنامه ها و فیلمهاى عروسکى و کارتـون کودکان و طراحى و گرافیک و خـوشنویسى و آهنگ و آواز و .. . را شـامل مـى شـود.
در مقـوله هنر ، زیباشناسى و زیبایی آفرینى از عناصر مهم به شمار مى رود. تخیل و ذهـن خلاق هنرمند ، به کمک احساس بالنده و قـدرت تعبیـر و ظرافت انـدیشه و نکته شنـاسـى و نکته سنجـــــى و خیال انگیزى ، جلـوه هاى مانـدگارى از
هنر را پـدیـد مـىآورد.
آنکه روحـى لطیف و درکـى زیبا و زبانى نافذ و بیانـى رسا دارد ، در شاخه هاى مختلف هنر ، بهتر مى تـواند انـدیشه و احساس و پیامـى را بـر بـال هنـر بنشانـد و در آفاق انـدیشه هاى بشـرى و در قلمـرو دل و جـان انسـانها به پـرواز آورد.
امام امت ، با برخـوردارى از مایه هاى اصلـى و عمـده هنر ، در حـد بالایى ایـن عناصر را در وجـود خـویـش فراهـم آورده بـود. نیروى خطابه و سخنـورى امام امت ، زیبایـى قلـم و قدرت نگارش و تعبیرى او ، تـوان تإثیـرگذارى عمیق بـر دلهاى مخاطبیـن ، قـدرت انگیزش نسبت به جـوانان ، ذوق لطیف شعرى ، خط پخته و زیبـا ، مایه هاى طنز و کنایه و استعاره و صناعات ادبـى در گفتار و نـوشتار ، زیبایـى روح و رفتار ، جمال ظاهر و باطن و حسن صورت و حسـن سیرت و حسـن سریرت ، همه و همه در امام امت جمع بـود. هنر رفتارى و جاذبه فـوق العاده او و هنـر ایجاد تغییـر در رفتار و ساختـار فرد و جامعه نیز از او چهره اى به عنوان معمار حکـومت اسلامى ساخته است. هـم او بود که هنر بسیج توده ها را علیه ستـم در سطح جهان داشت و ایـن کـم هنـرى نیست. خـــــــــداى متعال ، که زیبایـىآفـرین پهنه خلقت است ، هنـرهاى متعددى را در وجـود ایـن انسان پیامبرگـون ، مسیح وار ، ابراهیـمآسا ، على وش یکجا گرد آورده است.
در بحث از امام و هنر ، هـم مى تـوان به جلـوه هاى هنرى که در وجـود و فکـر و بیان و قلـم و شعر و ادبیات و ذوقیات امام راحل نهفته است پرداخت ، هـم مى تـوان دیدگاههاى او را در باره هنرهاى مختلفـى چـون: قلـم ، شعر ، مـوسیقـى ، فیلـم و سینمـا ، رادیــو و تلویزیون ، هنرهاى نمایشى و تصـویرى و ... بررسى کرد. دو مقـوله جدا از هـم ، و دو بررسى که هر یک میدانى متفاوت از دیگرى دارد.
هنـر بـرتـر
پیـش از آنکه به مطالعه دیـدگاههاى امام درباره مقـوله هاى هنـرى بپـردازیـم ، گفتنـى است که هنـر ، مبتنـى بــر زیبایـى است ، چه در مرحله درک و شناخت ، چه در مـرتبه خلاقیت و آفرینش هنرى.
همچنان که جمال و زیبایـى تنها جمال صـورى و ظاهـرى و حسـى نیست و جمال برترى به نام جمال معنوى داریـم ، هنر نیز ، غیر از شـاخه ها و مقـوله هاى محسـوس و مادى و قالبهاى عینـى ، نـوع بـرتـر هـم دارد که به همان زیباییهاى روح و زیباییهاى عمل و رفتار باز مى گردد. آراستگـى به اخلاق حسنه هنرى است دشـوار ، ارزشمنـد و مهم. به فـرمـوده حضـرت امیرعلیهالسلام:
<<زینه البـواطـن اجمل مـن زینه الظواهر>>(1)
آراستگـى درونها ، زیباتر از آراستگى ظاهرهاست.
و در سخن دیگرى فرموده است:
<<حسن الصـوره جمال ظاهر و حسـن العمل جمال باطـن>>(2)
زیبایـى چهره ، جمال آشکار است ، ولـى زیبایـى کار و عمل ، جمال و زیبایـى باطنى است.
در سخنـان دیگـرى از آن امـام بزرگـوار و معصـومعلیهالسلام ، خصلتهایـى همچـون حلـم و بردبارى ، وقار ، طاعت ، پرهیز از ننگ و زشتـى ، عمل به علـم ، خردمندى و ... به عنوان <<جمال>> براى یک فرد به شمار آمـده است.(3) اینها نشان دهنـده آن است که زیبایـى (و در نتیجه هنر مبتنـى و متکـى بر زیبایى) به زیبایـى حسـى خلاصه نمـى شـود.<<جمـال بـریـن>> و <<هنـر بـرتـر>> هـم وجـود دارد.
امام خمینی ، با تـوجه به ایـن دیـدگاه و عنایت به هنر بـرتـر ، جلـوه هاى ایثار و شهادت طلبـى و جهاد حماسهآفرینان دفاع مقدس را برتریـن هنرى مـى داند که حتـى قابل ترسیم و تجسیـم و ثبت و ضبط نیستنـد. در پیـام سـالگـرد انقلاب ، مـى فـرمـایـد:
<<... گیرم که قلمفرسایان هنرمند ، بتـواننـد میـدانهاى شجاعت و دلاورى آنـان و قـدرت و جسـارت فـوق العاده آنها را در زیـر آتـش مسلسلها و تـوپها و تانکها ترسیـم نمایند و نقاشان و هنرپیشگان بتـواننـد پیـروزیهاى هنـرمنـدانه آنان را در آن شبهاى تـار در مقابل مـوشکها و بمب افکنهاى دشمـن غدار و عبـور از پیچ و خمهاى سیمهاى خاردار و کـوههاى سر به فلک کشیده و بیرون کشیدن دشمنان خـدا از سنگـرهاى بتـونـى و مجهز به جهازهاى پیشـرفته را مجسـم نمایند ، لکـن آن بعد الهى عرفانى و آن جلـوه هاى معنوى ربانى که جانها را به سـوى خـود پـرواز مـى دهـد و آن قلبهاى ذوب شـده در تجلیات الهى را با چه قلـم و چه هنر و چه بیانى مى تـوان ترسیـم کرد؟>>(4)
در ایـن سخـن ، هـم برخـى جلـوه هاى ویژه مطرح شـده که فراتر از قلمرو هنر معمـولـى است و نمى تـوان به بیان هنرى آنها پـرداخت ، هـم کار شگفت و زیباى حماسهآفرینان را <<هنرمنـدانه>> بیان کرده است.
پیام به هنرمندان
در راستـاى همان دیـدگـاه و ارج گذارى ، پیـامـى که امـام امت در تجلیل از «هنـرمندان متعهد» دادنـد ، آکنـده از همیـن تـوجه و عنایت و دیـد «فـرا حسـى» است. در اینجـا متـن کـامل آن پیام آورده مى شود ، تا هم تإکیدى بر مطالب یادشده باشد ، هـم زمینه اى بـراى مبـاحث بعدى و «عنصـر تعهد» در کارهاى هنـرى که از نظر امام ، بسیار مهم و تعیین کننده است. جالب توجه است که ایـن پیام را که ترسیـم کننـده خطـوط هنر مکتبـى و متعهد است ، امام امت در آستانه سالگـرد هفته دفاع مقـدس (67/6/30) در آخـریـن سال عمـر پـربـرکت خـویـش و پـس از خـاتمه جنگ تحمیلـى صـادر کـرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خـون پاک صـدها هنرمنـد فرزانه در جبهه هاى عشق و شهادت و شرف و عزت ، سـرمایه زوال ناپذیر آن گـونه هنـرى است که بایـد به تناسب عظمت و زیبایـى انقلاب اسلامـى ، همیشه مشام جان زیباپسنـد طالبان جمال حق را معطر کند.
تنها هنـرى مـورد قبـول قـرآن است که صیقل دهنـده اسلام نــــاب محمـدىصلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اسلام ائمه هـدىعلیهالسلام ، اسلام فقـرإ دردمنــــــد ، اسلام پابرهنگان ، اسلام تازیانه خـوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشـد. هنـرى زیبـا و پاک است که کـوبنـده سـرمایه دارى مـدرن و کمـونیسـم خـونآشـام و نـابـود کننـده اسلام رفـاه و تجمل ، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فـرومایگـى ، اسلام مـرفهیـن بـى درد و در یک کلمه اسلام آمریکایـى باشـد. هنر در مـدرسه عشق ، نشان دهنده نقاط کـور و مبهم معضلات اجتماعى ، اقتصادى ، سیاسى ، نظامى است. هنر در عرفـان اسلامـى تـرسیـم روشـن عدالت و شـرافت و انصـاف و تجسیـم تلخکامـى گرسنگان مغضـوب قدرت و پـول است. هنر در جایگاه واقعى خود ، تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خـون فرهنگ اصیل اسلامى ، فرهنگ عدالت و صفا لذت مـى برنـد. تنها به هنرى بایـد پرداخت که راه ستیز بـا جهانخـواران شـرق و غرب و در رإس آنان آمـریکا و شوروى را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مى تـوانند بى دغدغه کـوله بار مسـوولیت و امانتشان را زمیـن بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بـدون اتکإ به غیـر ، تنها و تنها در چـارچـوب مکتبشـان به حیـات جـاویـدان رسیـده اند و هنرمنـدان ما در جبهه هاى دفاع مقـدسمان ایـن گـونه بـودنـد ، تـا به ملا اعلا شتـافتنـد و بـراى خــدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدنـد و در راه پیروزى اسلام عزیز ، تمام مـدعیان هنر بى درد را رسـوا نمودند. خدایشان در جـوار رحمت خـویـش محشورشان گرداند.
روح الله الموسوى الخمینى(5)
هنر در خدمت تعهد
از دیدگاه امام امت ، هنرى ستـوده و ارجمنـد و قابل دفاع است که از عنصر <<تعهد>> و جـوهر <<پیام>> و بعد <<سازندگـى و تربیت>> بـرخـوردار باشـد ، هنـرى که ارزشهاى مقـدس را تـرسیـم کنـد ، به انسانها ایـده و امیـد و اعتماد بـدهـد ، و از فساد و هـرزگـى و بـدآمـوزى و تحـریک غرایز حیـوانى و شهوانـى دور و منزه باشـد.
هنرى که وسیله اى در خـدمت فساد و حکـومت جـور و برآوردن اهـداف سیاسى بیگانگان باشد و مایه غفلت و بى خبرى و بى دردى و بـى تحرکى باشد ، ناپسند است. ایـن تإکید را در مـورد همه شاخه هاى هنر ، و مهمتر از همه در زمینه سینما و فیلـم و رادیو و تلویزیون بیشتر فرموده اند.
در پیام هفته دفاع مقـدس ، در دعوت از نـویسندگان و هنرمنـدان و نقـاشـان به ثبت حمـاسه هـاى رزمنـدگـان ، مـى فـرمـاید:
<<امروز ، همه از تصـویر ایـن صحنه هاى معنـوى ـ انسانى عاجزند و اینجانب که به نویسندگان و گـویندگان و تحلیل گران و هنرمندان و نقاشان و همه و همه پیشنهاد مـى کنـم تا همیشه و بخصـوص در ایـن هفته آنچه در تـوان دارنـد ، در طبق اخلاص گذاشته و تقـدیـم ایـن سلحشـوران عظمتآفریـن و ملت ایران و اسلام بزرگ نمایند ، براى آن است که به گـوشه اى از وظیفه اسلامـى ، انسانى ، ملـى ، میهنى هرچند کـوچک خـود عمل نمـایـد ، و الا خـداونـد شکـور است که نـام ایـن عظمتآفـرینان را در جهان ، بلنـد و مقامشان را در ملکـوت اعلا به نمایش مى گذارد.>>(6)
همه انتقادهایى که امام امت به شدت متـوجه رادیو و تلـویزیون و فیلمها و سینمـاها و تـإتـرهـاى پیـش از انقلاب داشت ، به لحـاظ محتـواى فاسـد و اغراضآلـوده و آثار زیانبـار اخلاقـى و اجتماعى آنان بـود. امـام مـى کـوشیـد تـا ایـن هنـرها از <<ابتذال>> به <<تعهد>> و از <<غفلتآفرینـى>> به <<بیـدارگرى>> تحـول یابـد و مکرر در مصاحبه هاى پیـش از انقلاب ، وقتـى دیـدگاه او را در باره سینما و هنر و ... مـى پـرسیدنـد ، تإکیـد داشت که ما با هنـر و سینما مخالف نیستیم ، بلکه با فساد مخالفیم. ایـن دقیقا تـرسیـم کننـده خط تعهد در هنـرى است که امام از آن دم مـى زد. از سخنان اوست:
<<... ساختـن تئاترى که مطابق با اخلاق انسانـى ـ اسلامـى باشـد ، زحمت دارد و سینما هـم اگر بخـواهد چنیـن باشد ، نیازمند به صرف مدتها وقت است و هرگز در متـن سینما و تإتر ، نـوشته نشـده است که باید مرکز فساد باشنـد و هنر آنها هـم عبارت بـود از چیزهاى مبتذل ، جز ایـن نبـود که افراد و جـوانان ما را در دانشگاهها و خارج و داخل طـورى تربیت کنند که همه را منحرف سازد.>>(7)
حتـى در مورد شعر ، ایـن زبان زیبا و نافذ هنرى ، هم از شاعران وابسته به دربار طاغوت و قلـم بدستان مزدور انتقاد مـى کند و هـم <<اهل قلـم>> را تشویق مى کند که هنر خـویـش را در خدمت ایمان و آرمان مـردم انقلابـى به کـار گیـرنـد. مـى فـرمـایـد:
<<بـدانیـد که بـى انگیزه نبـوده است که رژیـم سابق از شاعران و نـویسنـدگان و سخنگـویان و شایعه سـازان و روزنامه نگاران وابسته بـراى تفـرقه بیـن ایـن دو گـروه (روحـانیـون و دانـشآمـوزان و دانشجـویان) استفاده مى کردند.>>(8) و مى فرماید: <<همه شماها که نـویسنـده هستید و خصـوصا شعرا که لسان شعر بالاتریـن لسان است ، بایـد مـردم را آگاه کنیـد ، نسلهاى فعلـى را ، نسلهاى آینـده را ...>>(9)
و نیز در عرصه هنـر دفـاع مقــدس:
<<لازم است ملت شریف ایران عموما و خصـوصا دولتمردان و گویندگان و نویسندگان و شاعران و هنرمندان از ایـن قشر فداکار ، هر یک به سهم خـود قـدردانـى نمـاینـد و مـراحل مختلف پیـروزى ایــــــن حماسهآفرینان را با گفتار و نوشتار و کردار خود در معرض نمایـش بگذارنـد.>>(10)
امـام امت ، نامه اى تقـدیـرآمیز از شعر یکـى از شـاعران متعهد آن روزگـاران (که بعد از انقلاب منحـرف شــد و به دامـن ضـد انقلاب افتاد) نـوشته و خطاب به استاد محمدرضا حکیمـى مى نویسد:
<<اینک نیز <<پیـام>> بلنـدپـایه را دیـده و از ایشـان تقـدیـر مى کنـم.>>(11) و در همیـن نامه ، اظهار امیدوارى مـى کند که طبقه جوان با هر وسیله اى که بتـوانند ، ملتها را بیدار کنند ، با شعر ، نثر ، خطابه ، کتاب و آنچه مـوجب آگاهى جامعه است. شعر از دیدگاه امام ، وقتى که نغز و حکمتآمیز باشد ، مورد تمجید است. از ایـن رو در پاسخ به همسـر حاج احمـدآقا که از امام امت شعر خـواسته است ، در نـامه عارفـانه اش خطـاب به وى از جمله چنین آورده است:
شاعر اگر سعدى شیرازى است بافته هاى من و تو بازى است
در وصیتنامه سیاسى ـ الهى خویـش نیز ضمـن مهم دانستـن اثرگذارى رسانه ها و مطبـوعات و هنر ، در <<جهت>>دهى به ایـن ابزار هنرى و ترسیـم آثار تخریبـى هنرهاى وابسته و در خدمت فساد ، مـى نـویسد:
<<... رادیـو تلـویزیـون و مطبـوعات و سینماها و تـإتـرها ، از ابزارهاى موثر تباهى و تخدیر ملتها خصوصا نسل جـوان بـوده است. در ایـن صد سال اخیر ، بـویژه در نیمه دوم آن ، چه نقشه هاى بزرگى از ایـن ابزار ، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضـد روحانیت خـدمتگزار و چه در تبلیغ استعمـارگـران غرب و شـرق کشیـده شد ...
فیلمهاى تلویزیون از فراورده هاى غرب یا شرق بـود که طبقه جـوان زن و مرد را از مسیر عادى زندگى و کار و صنعت و تـولید و دانـش منحرف و به سـوى بـى خبرى از خویـش و شخصیت خـود و یا بدبینـى و بدگمانى به همه چیز کشـور خـود ، حتى فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسیارى از آن بـا دست خیانتکار سـودجـویان به کتـابخانه ها و مـوزه هاى غرب و شرق منتقل گردیده است.>>(12)
پـس تباهى و تخدیر و بـى خبـرى ، رهاورد هنرهاى فاسـد است ، و جهت داشتـن و تـربیت و بیـدارسـازى ، محصـول هنـرهاى متعهد است.
هنر پیش از انقلاب
شاید برخى جـوانترها به لحاظ فاصله زمانى ، دقیقا در جریان آنچه که پیـش از انقلاب اسلامى در کشـور ما جارى و سارى بـود و به نام هنر ، ابتذال و فساد و گناه ترویج مـى شد ، نباشند. امام راحل ، با تـوجه دقیق و شناخت عمیق ، در مصاحبه ها ، پیامها و سخنـرانیهایـش انگشت روى مفسده هاى هنر پیـش از انقلاب گذاشته و آنها را به نقد مـى کشـد. اگـر دستگاههاى رادیو تلـویزیـون و مطبـوعات و مجلات و سینماهاى آن دوره ستـم شاهـى را <<مـراکز فسادپـرور>> مـى دانـد ، بیراهه نیست. اینک به نمـونه هایـى از دیـدگاههاى حضـرت امام به مقـوله هاى هنـرى آن دوره ، بـویژه در زمینه فیلـم و سینما اشاره مى کنیم.
<<ما با سینماهایـى که برنامه هاى آنها فاسد کننده اخلاق جـوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى ما باشد مخالفیـم ، اما با برنامه هایى که تربیت کننده و به نفع رشد سالـم اخلاقى و عالى جامعه باشد ، موافق هستیـم.>>(13)
<<ایـن فسادهایـى که در ایران هست ، اینها را جزء فـرهنگ حساب مـى کننـد؟ سینماها جزء فـرهنگ است؟ اینها از ثبـات فـرهنگ است؟ کـدام سینماها؟ همینهایـى که همه جـوانها و نیـروى جوان ما را از بیـن برده است؟ >>(14)
<<شاه ، تمام آثار تمدن را به صورت فاسد کننده در آورد.سینما به صورت ترویج فساد شد. اخلاق جـوانها را فاسد کرد.>>(15)
<<سینماى ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیـم ، با مـرکز فحشإ مخالفیـم. ما بـا رادیـو مخـالف نیستیـم ، مـا بـا فحشـإ مخالفیم. ما با تلـویزیـون مخالف نیستیـم ، ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتـن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ماست ، با آن مخالف هستیـم.>>(16)
<<رادیو و تلـویزیـون ، اکثـر اوقـات جـوانهاى مـا را به گـوش کـردن ایـن طـور چیزهــا وامى داشت. از طریق چشـم ، جوانهاى ما را فاسد مى کردند ...>>(17)
<<ممکـن است که کسـى در سینما ، نمایشهایـى که مـى دهد ، نمایشهاى اخلاقـى باشـد ، نمایشهاى آمـوزنـده باشـد ، که آن را هیچ کـس منع نکرده ، و اما سینمایـى که براى فساد اخلاق جـوانهاى ماست ، و اگر چنـد روز جـوانهاى ما در این سینماهایـى که در ایـن عصر متعارف بـود و در زمان شاه متعارف است ، اگر چنـد وقت یک جـوان برود در آنجـا ، فـاسـد بیـرون مـىآیـد ، دیگـر به درد نمـى خـورد و اینها مى خواهند همین بشود ... مى خواهند ایـن جوانها به طرق مختلفه یا بیکاره و بیعار بـاشنـد که دیگـر در مقابل ایـن استفـاده جـوهاى خارجـى نتـوانند کارى بکنند ، یعنى بـى تفاوت باشند.>>(18)
روشـن است که دیـدگاه امام ، بـر نفـى مطلق و کلـى هنر و سینما نیست و جنبه اخلاقـى و آمـوزنـده سینمـاى متعهد را هـم مـى پذیرد.
اما نقـد او متـوجه وضعیتـى است که در سینماى پیـش از انقلاب در کشورمان حاکـم بـود و نسل جوان را بى انگیزه ، فاقد هویت ، لاابالى و فاسـد مـى ساخت. باز هـم از زبان امام ، ایـن روایتگـر صادق آن روزگار تاریک و شوم بشنویم:
<<ایـن سینماهایى که الان جوانهاى ما را دارند به فساد مى کشند و به فحشإ مى کشند ، اینها مى گـویند ایـن فرم نباشـد ، مـى خـواهنـد سینما باشد ، سینماى آمـوزنده باشد ، سینماى اخلاقى باشد ، با فساد اسلام مخـالف است ، بـا فساد کشیـدن جـوانان ، مسلمیـن را به فساد کشیدن مخالف است.>>(19)
<<سینماها کارشان از بیـن بردن روحیه مقاومت در نسل جـوان کشور بـوده است. امروزه ایـن امر مـورد اقـرارگرداننـدگان دستگاههاى تبلیغاتـى خـود رژیـم نیز هست.>>(20)
<<در رژیـم سابق ، تمام چیزها خصوصا فرهنگ و هنر ، محتـوایـش عوض شـده بـود ، یعنـى کسـى که نام سینما را مى شنید ، خیال مـى کرد که آنجا بایـد مـرکز فساد و سـوء اخلاق و مـرکز مخالفت بـا همه چیز باشد و یا کلمه تإتر ، در ذهـن انسان چیز مبتذلى بـود که از آن بهره فساد برده مى شد.>>(21)
ایـن نیز گـویاى <<تغییر ماهیت>> و <<مسخ هـویت>> هنـر است ، اگـر در خـدمت انسـانهاى فـاسـد یـــا انـدیشه هـاى خـراب و حکـومتهاى تبـاهـىآفـریـن قـرار گیــــرد.
موسیقى
هـرچنـد فتـواهاى جـدید و دیـدگاههاى نـویـن امام راحل در باره مـوسیقـى و استفاده از آن در رسانه ها و صدا و سیما ، چنان باز و تحـولآفریـن بـود ، که عده اى بـرنتافتنـد و حتـى به طعنه و طنز ، مى گفتند که امام ، موسیقى را حلال کرده است ، اما در عیـن حال ، از دید امام ، نباید مـوسیقى به عنوان یک <<اصل>> تلقى شـود و مایه دل مشغولـى مردم و جـوانان گردد و به جاى کار و تلاش و جـدیت ، به گـوش دادن به مـوسیقـى آن هـم در حد <<اعتیاد>> روى آورند و از عناصرى پرتحرک و سازنـده و جـدى ، به افرادى لاقید و بـى خیال ، که صرفا در پـى لذت جـوییهاى حیـوانـى و خـوش بـودنهاى غافلانه و کیف کردنهاى مخدر و غفلت زا باشند.
در ایـن قسمت ، بحث فقهى نمـى کنیـم و آرإ و دیـدگـاههاى فقهى و فتـواهاى امام مـورد نظر نیست ، بلکه زاویه دیـد امـام در مـورد موسیقى پیـش از انقلاب و پـس از انقلاب و آنچه در رسانه هاى کشـور استفاده مى شـود مـورد بررسـى است. امام امت ، به بعد <<تخدیرى>> مـوسیقـى و اعتیـاد به آن اشـاره مـى کنـد و مـى فـرمـاید:
<<از جمله چیزهایـى که باز ، مغزهاى جـوانها را مخـدر مـى کنـد و تخدیرى است ، موسیقى است. موسیقى اسباب ایـن مى شود که مغز انسان وقتى چند وقت به موسیقى گـوش کرد ، تبدیل مى شـود به یک مغزى غیر آن کسـى که جدى باشد ، از جـدیت انسان را بیرون مـى کند و متـوجه مى کند به جهات دیگر.>>(22)
<<یک جـوانـى که اکثر اوقاتـش را صرف کند پاى مـوسیقـى و اکثر اوقاتـش را صرف کند در اینکه پاى مـوسیقـى بنشینـد و اینها ، از مسایل زندگى و از مسایل جدى بکلى غافل مى شـود ، عادت مى کند همان طـور که به مواد مخـدره عادت مـى کند ... فکر انسان را مـوسیقـى جـورى مى کند که دیگر نتـواند در غیر همان محیط موسیقى و مربـوط به شهوات و مربـوط به موسیقى نتواند اصلـش فکرش را بکند.>>(23)
<<قضیه موسیقى یک مطلبى است که خوب طبع جوان به آن تـوجه دارد. اگر یک مدتـى ایـن عادت کرد که مـوسیقى را باز کند و گـوش کند ، مغز این از تفکر در امـور جـدى باز مى ماند ، مـى رود دنبال همیـن قضیه.>>(24)
<<یک مغزى که دنبال ایـن رفت که موسیقى گـوش کند ... و عادت به این کرد ، این مغز مریض مى شـود ، این نمى تـواند فکر ایـن بکند که کشـورش به چه حال دارد مـى گذرد ، چه مـى گذرد در آن ، دیگـر دنبال ایـن نیست ، مثل یک آدم هـروئینـى مـى مـاند.>>(25)
جالب است که امام ، نه مثل آنان که اغلب روى مضرات مـوسیقـى بر اعصاب و روان و ... تإکیـد مـى کننـد ، بلکه روى جهات انسانـى و نیـروهاى خلاق جوانان و بعد جـدیت و اراده جـوان تإکیـد دارد و مهمترین زیان آن را غافل ساختن از <<هدفهاى برتر>> و بازداشتـن از <<تفکر و اندیشه>> مى داند.
روشـن است که منظور ، همه فکر و ذکـر و وقت و نیرو را صـرف گـوش کردن به نـوارهاى مـوسیقى و ترانه هاى مبتذل و آهنگهاى شهوانى و ... است. ایـن شیوه پیـش از انقلاب رایج بود ، امروز هـم در میان جـوانان <<معتاد به مـوسیقى>> دیده مى شـود که با چه حرص و ولعى نوارهاى موسیقى و ترانه را در اتومبیلهاى خویـش با صداى بلند و گوش خراش و اعصاب خردکـن گوش مى کنند و به گـوش دیگران مى رسانند ، تا بخشى از عقده هاى خود را بگشایند. و گرنه ، هـم اینک موسیقى به عنـوان فاصله بـرنامه ها ، زیـر صـداى فیلمها و سـریالها ، همـراه سرودهاى انقلابـى و غزلهاى عرفانـى و کلا در بـرنامه سازیهاى هنرى کاربردى وسیع و مثبت دارد و آن آثار و عوارض سوء را هـم ندارد.
بسیار تفاوت است بین اینکه براى جذابتر ساختـن برنامه هاى هنرى ، به عنـوان چاشنى تلطیف کننده از مـوسیقـى در رسانه ها و فیلمها و ... استفاده شـود ، یا اینکه یک فرد ، به عنوان یک <<کار>> ، خـود را به گـوش دادن مـوسیقى مشغول سازد و ایـن وسیله به هدف تبدیل گردد.
حضرت امام ، در رد برخـى شبهات مقدس نماها نسبت به برنامه هاى صد