ابوهاشم جعفری میگوید:
مدتی در خدمت
امام حسن عسگری علیه السلام بودم و روزه مستحبی میگرفتم. روزی از گرفتن روزه ناتوان شدم. به اتاق دیگری رفتم، مقداری نان شیرمال خوردم و برگشتم.
امام با دیدن من به غلامش فرمود:«به ابوهاشم چیزی بده بخورد؛ زیرا او روزه نیست.»
من تبسمی کردم.
فرمود:«ابوهاشم چرا میخندی؟ هر گاه خواستی خودت را تقویت کنی گوشت بخور؛ نان شیرمال مقوّی نیست.»
مناقب، ج 4، ص 439
مراجعه شود به:
امام عسگری علیه السلام و یاری به اصحاب