برای اینکه یک مفهوم، مفهومی
کلی باشد، ضرورتی ندارد که افراد و مصادیق متعدد در خارج داشته باشد، بلکه تنها همین که بشود افراد و مصادیق متعدد برای آن فرض و تصور کرد، کافی است تا آن را مفهومی کلی به شمار آوریم.
بر این اساس، یعنی وجود افراد و مصادیق کلی
در خارج یا وجود افراد و مصادیق کلی
در ذهن و با فرض ذهنی، مفهوم کلی به شش قسم تقسیم می شود و عقلا نمی تواند خارج از این شش دسته باشد:
1) مفهوم کلیی که در خارج فرد و مصداق ندارد و به وجود آمدن مصداق آن نیز از نظر
منطقی محال است؛ مانند: تصور شریک خداوند و
اجتماع نقیضین.
در این مورد، مفهوم و تصور شریک خدا، مفهومی کلی است، اما امکان تحقق در خارج برای آن متصور نیست و وجود مصداق برای آن فقط در ذهن امکان پذیر است.
2) مفهوم کلیی که در خارج مصداق و فردی ندارد، اما به وجود آمدن مصداقش ممکن است؛ یعنی تحقق آن از لحاظ منطقی مشکلی ندارد. مانند: دریای جیوه و غول شش سر.
3) مفهوم کلیی که در خارج فقط یک مصداق و فرد دارد و به وجود آمدن فرد دیگر برای آن منطقا محال است. این مفهوم عبارت است از مفهوم کلی
واجب الوجود.
4) مفهوم کلیی که در خارج یک فرد دارد و به وجود آمدن افراد دیگر هم برای آن، ممکن است. مانند: مولود کعبه.
5) مفهوم کلیی که در خارج دارای افراد متعدد، اما متناهی است؛ مانند: مفاهیم انسان و درخت.
6) مفهوم کلیی که در خارج دارای افراد نامتناهی است؛ مانند: روحهای آدمیان.
منابع